بررسي تطبيقي و تحليلي « صحيح البخاري » و « الكافي » - صفحه 308

پنج . در برداشتن ابوابى به نام هاى نادر و نوادر

«نوادر» جمع «نادره» است كه در لغت ، به معناى «كم» و «اندك» و در اصطلاح ، داراى دو معناست :
1 . وحيد بهبهانى مى گويد :
ظاهرا ، [نوادر ،] كتابى است كه در آن ، احاديث متفرّقى كه به واسطه كمى و قلّت ، تحت عنوان بابى قرار نمى گيرد ، جمع آورى شده باشند . ۱
مجلسى نيز مى گويد :
أى اخبار متفرّقة مناسبة للأبواب السّابقة ولا يمكن إدخالها فيها ، ولا عقد باب لها لأنّها لا يجمعها باب ، ولا يمكن عقد باب لكلّ منها . ۲
پس نوادر به معناى اوّل ، كتاب يا بابى را گويند كه شامل احاديثى مى شود كه داراى موضوع هاى فراوانى است و به واسطه كم بودن آنها ، نمى توان باب خاصّى را براى آنها اختصاص داد ؛ ۳ مانند باب هاى نادر و نوادر در كتاب الكافى كه در اين جا به طور كامل ، نام خواهيم برد .
2 . معناى دوم اين كه : معمولاً براى روات تا به معصوم ، طريق خاصى بوده كه به همان وسائط ، نقل حديث مى كرده اند ؛ بنا بر اين ، چنانچه به غير طريق مزبور ، روايتى نقل كنند ، آن را «نوادر» نامند .
به نظر مى رسد كه معناى دوم ، اصطلاح روات و اصحاب ائمه باشد ؛ در حالى كه در مجامع حديث ، به معناى اوّل آمده است . ۴
علّامه مامقانى ، در مورد نوادر مى گويد :
اين كه برخى فكر كرده اند كه مقصود از نوادر ، حديثى است كه روايت آن ، كم است و عمل به آن ، به ندرت حاصل مى شود ، يك اشتباه است و منشأ آن ، خلط بين نوادر و حديث شاذ است . لذا برخى از روايات در باب نوادر ، شيوع روايى و عملى دارند ؛ از اين جهت ، حديثى كه در باب نوادر آمده ، چه بسا مورد توجّه هم بوده است . لذا كتاب نوادر الحكمة از محمّد بن احمد بن يحيى اشعرى ، در مورد مدح و اعتماد بوده است و صدوق و ديگران ، آن را مدح نموده اند . ۵
امّا در صحيح البخارى ، احاديث زيادى وجود دارند كه نشان مى دهند نويسنده ، در چينش آنها اشتباه كرده است . او مى توانست ، مانند كلينى ، آن احاديث را تحت عنوان نوادر يا هر عنوان ديگرى بياورد . در اين جا نادر و نوادرهاى الكافى را به طور كامل ، بيان مى كنيم :

1.مقباس الهداية فى علم الدراية ، ج ۳ ، ص ۳۱ ؛ علم الحديث ودراية الحديث ، ص ۲۲۱ .

2.مرآة العقول فى شرح اخبار آل الرسول ، ج ۱ ، ص ۱۵۴ .

3.علم الحديث (پژوهشى در مصطلح الحديث يا علم الدراية) ، ص ۱۸۱ .

4.ر.ك : علم الحديث ودراية الحديث ، ص ۲۲۱ .

5.مقباس الهداية فى علم الدراية ، ج ۳ ، ص ۳۱ ؛ علم الحديث ، ص ۱۸۲ .

صفحه از 336