منجى در آيين زرتشت

پرسش :

منجى در آيين زرتشت چه جایگاهی دارد؟



پاسخ :

زرتشت پيامبرى ايرانى است كه دين پيروانش نيز با همين نام شناخته مى شود. تاريخچه اين دين تا پيش از قرن ششم قبل از ميلاد تا حد زياد ناشناخته است. امّا مى دانيم كه از آن زمان دين زرتشت، دين رسمى سه امپراطورى متوالى ايران ، يعنى هخامنشيان، اشكانيان و ساسانيان بوده است.[۱]آموزش هاى سنّتى زرتشتى در كتاب مقدس اَوِستا و نوشته هاى پهلوى يافت مى شوند. يكى از ويژگى هاى اساسى هرگونه نيايش (يَسْنا)، كه بر محور آتش دور مى زند، پاكى جسمانى و اخلاقى است. آيين زرتشتى را غالباً آيينى مبتنى بر دوگانه گرايى توصيف مى كنند؛ زيرا بنياد تعليماتش بر مفهوم خدايى كاملاً نيك (اهورا مَزدا) است كه انگره مينوى شرير با او مخالفت مى كند. امّا سرانجام بدى مغلوب نيكى خواهد شد.

در اين آيين هيچ آموزه اى بر مبناى دوگانگى روح / جسم ديده نمى شود؛ چون جهان مينوى و جهان مادى هر دو آفريده خدا به شمار مى روند. از اين رو هر زرتشتى مؤمنى موظف است هم از جنبه هاى مادى و هم از جنبه هاى معنوى وجود خويش را مراقبت كند. در اين دين والاترين آرمان هاى اخلاقى به ذهن القا مى شود. مؤمن به محض آن كه به اين آيين تشرف مى يابد، موظف است با اهريمن در همه شكل هايش نبرد كند.[۲]

به طور كلّى متون اوستايى را مى توان به دو بخش تقسيم كرد:

۱. اوستاى قديم كه مشتمل بر گاهان، يسْن هفت ها و دو دعاى معروف يسن ۲۷ مى باشد.

۲. اوستاى جديد كه مشتمل بر متونى از قبيل وَنْديداد، ويسپِرَد، يشْت ها، يسْن ها و خُرده اوستا است.

متون پهلوى از حيث زبان متأخر از اوستا، و از حيث محتوا بيانگر سنّت شفاهى زرتشت است كه سينه به سينه بازگو شده است.

«سَوشِيَنْت» واژه اى است كه در گاهان براى اشاره به منجى موعود به كار مى رود و از مهم ترين اصطلاحات دينى زرتشتى است. گرچه اوستاشناسان در معناى اين اصطلاح اتفاق نظر ندارند، اين مقدار روشن است كه سَوشيَنْت ها كسانى هستند كه مى توانند سالار خانه يا كشور يا ديگر واحدهاى اجتماعى باشند. آنان دشمن ديرينه خشم اند و با يارى برادر و پدر، روابط اجتماعى را محكم مى سازند؛ با برخوردارى از دَئِناى فزونى بخش[۳](يسن ۴۵ بند ۱۱) و نيروى خرد و انديشه (يسن ۲۶ بند ۲) بر مدار انديشه نيك گام برمى دارند، با سخاوتمندى (يسن ۳۴ بند۱۳) و پرستش اهورا مزدا (يسن ۵۳ بند ۲) كردارهاى مورد پسند اهورا مزدا (يسن ۴۸ بند ۱۲) را پيروى مى كنند و در پايان به پاداشى كه سزاوارش هستند،مى رسند. بنا بر اين بايد گفت كه بندهاى مذكور رهانندگانى را در نظر دارند كه با پيام خاص خواهند آمد، با پيروى از زرتشت به آموزش هاى اهورا مزدا گوش فرا مى دهند، با پيمودن راه راست رهبرى مردم را به دست مى گيرند، با ديوسيرتان و درندگان مبارزه مى كنند، نجات را براى كل گيتى به ارمغان مى آورند، صلح و آشتى را در جامعه حكم فرما مى كنند و در پايان به پاداش عمل خويش مى رسند.

در اوستاى متأخر هرگاه واژه سَوشيَنْت به صورت مفرد به كار رفته، يك سَوشينت خاص مد نظر بوده كه همان منجى آخر الزمان است. اين منجى فرود مى آيد.به عنوان مثال: «همه فروشى هاى نيك تواناى شونان را مى ستايم از كيومرث تا سَوشينت پيروز».[۴]از خصوصياتى كه مى توان براى او ذكر كرد اين است كه وى داراى «فَرّ[۵]كيانىِ مزداآفريده» است؛ مخلوقى پرهيزكار، خردمند و چيره دست است و فر كيانى نيرويى بدو مى بخشد كه به كمك آن بر همه كس و همه چيز چيره مى شود. او شجاعانه و پهلوانانه با دروغ خواهد ستيزيد و آن را شكست خواهد داد و راستى بر دروغ بدنژاد و پليد غلبه خواهد يافت. انديشه بد شكست خواهد خورد و سخن نيك بر آن غلبه خواهد كرد.[۶]

البته بجز منجى آخرالزمان كه سَوشينت ناميده شده، كسانى ديگر هم كه در گذشته براى سر و سامان دادن به امور جهان آمده اند، سَوشينت ناميده شده اند؛ از جمله خود زرتشت.

در متون پهلوى هم سخن از سه منجى موعود در ميان است. هر چند غير از سه منجى موعود، از موعودهاى ديگرى هم در متون پهلوى ياد شده است؛ اينان مقدسانى بوده اند كه در گذشته هاى دور مى زيسته اند و سپس جاودانه شده اند؛ پس از آن هر كدام در جايى پنهان شده اند تا در زمان مقدر خود را آشكار سازند. امّا آن سه منجى هر كدام در پايان يكى از هزاره هاى سه هزار سال آخر ظهور مى كنند. بايد توجّه داشت كه دو منجى نخست زمينه را براى منجى سوم (سَوشينت) فراهم مى آورند؛ از اين رو نمى توان آنان را منجى موعود به معناى اخص آن، يعنى منجى پايان عالم، تلقى كرد؛ ولى از آن جهت كه براى مدّتى مردم را از رنج و اندوه نجات مى دهند، در زمره منجيان موعودند.

نخستين منجى «هوشيدَر» است كه در زمان او باران فراوان مى بارد. يكى از معجزات زمان او اين است كه خورشيد ده روز در ميانه آسمان مى ايستد و بار ديگر هوشيدَر آموزه هايى را از اهورا مزدا فرا مى گيرد. با آموزش ها و كوشش هاى اين منجى ، جهان براى مدّتى از زشتى ها پاك مى گردد، افراط و تفريط از بين مى رود،[۷]حسادت و كينه توزى رخت بر مى بندد و آدميان به كار نيك روى مى آورند.

سى سال مانده به پايان هزاره نخست، «هوشيدَر ماه» متولّد مى شود. در عصر وى انسان ها در صلح و صفا و معنويت به سر مى برند، اخلاق صحيح در ميان مردم رواج مى يابد و همه با هم مهربان مى شوند، بركت فزونى مى يابد و گرسنگى را از بين مى برد. اين دوران نيز مانند دوران اولين منجى چندان پايدار نيست؛ امّا در سى سال آخر هزاره ، هوشيدَر ماه از نسل زرتشت متولد مى شود. از بركت وجود او اهريمن و تمام نيروهايش از پاى در مى آيند و براى هميشه از صحنه روزگار محو مى شوند؛ جهان از شر نيروهاى اهريمنى نجات مى يابد[۸]و در كشور خونيرِث[۹]خوى حيوانى از انسان دور مى گردد و تن مردم همانند خورشيد خواهد درخشيد.

وظيفه آخرين منجى به كمال رساندن مردم است. با تلاش هاى وى در طول ۵۸ سال بينش و منش گاهانى بر عالم چيره مى شود و آنچه زرتشت آغاز كرد او به پايان مى رساند. پس از آن كه تلاش سَوشينت به ثمر نشست، نوبت به فَرَشوكرِتى[۱۰](روز رستاخيز) مى رسد؛ روزى كه پيكرهاى بى جان زنده، و گيتى به فرمان ايزدى نو مى شود؛ بدى از بين مى رود و سراسر جهان را نيكى فرا مى گيرد.

چكيده متون زرتشتى در باب موعودباورى اين است كه سَوشينت در گاهان مفهومى كاملاً دينى دارد و منظور از آن هر رهبر پرهيزگار دى ستيز[۱۱]است. هر چند انديشه موعودها در سرودهاى منسوب به زرتشت هنوز شخصيت يابى كاملى ندارد، بى گمان زرتشت آموزه اى نو و بى سابقه در اين زمينه عرضه كرده است؛ چراكه انگاره موعودها، بدين شكل و شيوه، هيچ نظيرى در عقايد هندى و اروپايى ندارد و انديشه اى به كلى تازه و بى سابقه است. ضمن آن كه قدمت، گستردگى، و اصالتى كه اين انگاره به طور اختصاصى در دين زرتشت داشته و در طول تاريخ اين دين رشد و تكامل يافته، و نيز ارتباط تنگاتنگ و مستقيمى كه انگاره موعودها با آموزه اصيل معاد دارد، همگى نشان دهنده اين حقيقت است كه انديشه موعودها براى نخستين بار و به شكلى بديع، آن گونه كه نياز به سپرى شدن چندين سده براى رشد و تكامل داشته، دقيقاً در چهارچوب انديشه هاى معادشناختى زرتشت، و توسّط خود او طرح شده است.

اما بر اساس متون پهلوى، كه در واقع تفسير اوستا، و سنّت شفاهى زرتشت اند - اگرچه در دوران ساسانى شكل گرفته اند - و نيز با عنايت به گزارش هاى تاريخى، مى توان منجى موعود را در آيين زرتشت به لحاظ ماهيت، شخص يا شخصيت هايى خاص دانست، كه متفقاً به ظهور سه فرد خاص بدون جنبه هاى الوهى، همانند مسيح و با كاركرد جمعى مى انجامد كه ثمره تلاش آن شامل تمام جوانب هستى با ويژگى معنوى و اجتماعى مى گردد؛ لذا داراى كاركرد كيهانى است و تمام هستى را نو مى گرداند. اين موعودها همه گيتى و كرانه هاى هستى را از شر اهريمن پاك و دگرگون مى كنند و تمام انسان هاى روى زمين را از لحاظ معنوى ارتقا مى دهند؛ چراكه بنا بر سنّت زرتشت انسان ها در دوران آميختگى خير و شر گيتى به سر مى برند؛ از اين رو دچار ناخالصى شده و از حركت نخستين اصلى خويش، منحرف شده و به بيراهه رفته اند. به همين سبب انسان بايد با پيروى از اشه[۱۲]همراه با منجى موعود، زمينه دوران جدايش را فراهم ساخته و جهانى نو( فَرْشْگَرد) برپا كند. از آن جهت كه اين رخداد در سنّت زرتشت يك بار اتفاق مى افتد و همه انسان ها در انتظار چنين رويدادى به سر مى برند كه تا به حال رخ نداده است، مى توان گفت آموزه منجى رو به آينده دارد؛ ولى ويژگى هايى كه در دوران جدايى و پس از آن در فرشگرد مطرح است، شباهت بسيارى با دوران مينوى دارد. نه تنها انسان، بلكه تمام موجودات با ويژگى هاى دوران مينوى خواهند زيست و همين امر سبب مى شود نجات منجى را به لحاظ آرمانى رو به گذشته بدانيم.


[۱]فرهنگ اديان جهان، جان آر. هينلز: ص ۳۶۱.

[۲]همان، ص ۳۶۱ - ۳۶۲.

[۳]دئنا در آيين و شريعت مزدايى مظهرى است كه پس از مرگ به صورت فردى زيبا بر انسان ظهور مى كند و مى گويد : من منش نيك و گويش و كنش نيك تو هستم (سهروردى داناى حكمت باستان: ص ۲۹۸).

[۴]يسن ۲۶ بند ۱۰، يسن ۵۹ بند ۲۷، يشت ۱۳ بند ۱۴۵.

[۵]«فرّ ، به معناى نورى است كه از خداى تعالى بر خلايق فايض شود كه به وسيله آن قادر به رياست حرفت ها و صنعت ها شوند» (لغتنامه دهخدا).

[۶]زامياد يشت: بند ۹۳ تا ۹۶.

[۷]سنجانا: ج ۷ فصل ۷ بند ۵۸ .

[۸]دينكرد: كتاب ۷ فصل ۱۰ بند ۲.

[۹]هنگامى كه ايزد تيشتر نخستين قطره باران را بر روى زمين باريد، زمين به هفت بخش تقسيم شد. بخش ميانى خونيروث نيمى از كل زمين را تشكيل مى دهد و شش قسمت ديگر، خونيروث را احاطه كرده اند.

[۱۰]اصطلاحى است ناظر به پايان جهان و زمانى كه نيروهاى خير بر شر غلبه مى يابند و جهان دوباره نو مى شود. اين واژه به معناى رستاخيز كردن به كار برده شده است (جستار در باره مهر و ناهيد: ص ۱۲).

[۱۱]دى : شب تاريك، مخفّف ديجور مطلق شب سياه را گويند (لغتنامه دهخدا).

[۱۲]بهترين حقيقت، درستى، نظم (راهنماى اديان زنده: ج ۱ ص ۴۶۸) .



بخش پاسخ گویی پایگاه حدیث نت