جايگاه و بازتاب‏هاي كلامي كتاب الكافي در بازسازي مذهب شيعه - صفحه 283

كلينى و نوّاب اربعه

مسئله رابطه كلينى با نوّاب اربعه امام زمان عليه السلام ، از نقاط حسّاس زندگى كلينى است. در الكافى ، روايتى درباره توثيق دو تن از نوّاب امام زمان عليه السلام و تأييد ارتباط آنها با آن حضرت آمده است ؛ ۱ امّا سؤال اصلى در اين بحث ، آن است كه : آيا كسى از نوّاب نيز كتاب كلينى را تأييد و توثيق نموده است؟ قداست كلينى تا آن جا در ذهنيّت گروهى از شيعيان نفوذ يافته كه در جستجوى يافتن قرائنى مبنى بر عرضه كتاب الكافى بر امام زمان و تأييد آن از سوى ايشان برآمده اند . ۲
گروهى ديگر ، با شگفتى اين پرسش را مطرح نموده اند كه : چگونه كلينى كتاب خود را بر نوّاب اربعه امام زمان عليه السلام عرضه ننموده و تأييد ايشان را كسب نكرده است ؟ ۳ آقا بزرگ تهرانى ، در پاسخ به اين سؤال ، از يك سو لزوم انجام دادن چنين كارى از سوى كلينى را نفى نموده و تنها تلاش متعارف براى گزينش روايات درست را الكافى شمرده است ، و از سوى ديگر ، به فضاى تقيّه در آن دوره توجّه نموده، انجام دادن چنين كارى را از سوى كلينى ، منجر به بروز خطرهايى براى نوّاب شمرده است . ۴ جالب آن كه در موردى مشابه ، يكى از نوّاب ، جهت بررسى اعتبار يك كتاب ، آن را براى فقهاى قم مى فرستد و نظر آنان را در اين باره جويا مى شود . ۵
با اين حال ، نمونه هايى از عرضه كتاب بر امام زمان عليه السلام از سوى نوّاب ، همانند كتاب التكليف شلمغانى نيز وجود دارد كه آن را موردى استثنايى و به دليل حسّاسيّت ويژه آن كتاب و نويسنده اش دانسته اند . ۶
از اينها گذشته ، كلينى به استثناى چند مورد اندك و البته مشكوك، از هيچ يك از نوّاب اربعه ، حتى با واسطه نيز روايتى نقل ننموده است . ۷ عدّه اى تلاش نموده اند كه اين مسئله را نيز به ماجراى تقيّه ، يا حضور كوتاه كلينى در بغداد ، مرتبط بدانند ؛ ۸ در حالى كه كلينى از افراد متعدّد ديگر ، در شهرهاى مختلف ، نقل حديث نموده و همه روايات الكافى الزاما از طريق ملاقات حضورى نويسنده با راويان فراهم نيامده اند و تنها نقل حديث از يك شخصيّت ، نمى تواند خطرى براى او فراهم آورد. از اين روى ، به نظر مى رسد كه براى پاسخ به اين سؤال ، بايد به دنبال فرضيه هاى ديگرى باشيم .
يكى از اين فرضيه ها مى تواند اين باشد كه نوّاب اربعه در جامعه شيعى آن دوره ، بيش از آن كه شخصيّتى علمى به شمار آيند، در مواردى كه نياز بود ، شخصيّتى اجرايى براى ارتباط با امام زمان عليه السلام ، شناخته مى شدند . لذا شيعيان ، عمدتا براى حلّ مشكلات دشوار و غير طبيعى ، به ايشان مراجعه مى نمودند و به ندرت ، جهت سؤال شرعى ، يا استماع حديث به آنان رجوع مى كردند ؛ گويا شيعيان از دوره پايانى غيبت صغرا ، به اين مسئله عادت كرده بودند كه نيازهاى دينى و مذهبى خود را بايد از طريق مراجعه به عالمان و فقيهان و راويان حديث حل نمايند . لذا در متون روايى معاصر با كلينى نيز روايات چندانى از نوّاب ، نقل نشده است . ۹ بنا بر اين ، سؤال مذكور ، اساسا بى مورد است .
نكته مهمّ ديگر آن است كه كلينى ، عمده روايات خود را ـ همان گونه كه خواهيم گفت ـ از طريق تداول كتبى و نه شفاهى صِرفْ نقل نموده است . لذا افرادى كه از آنها نقل حديث مى كند ، همگى از اصحاب تأليفات در بين شيعه بودند؛ اين ، در حالى است كه نوّاب اربعه ، تأليفات حديثى نداشته اند . ۱۰

1.ر. ك: الكافى ، ج ۱ ، ص ۳۳۰ .

2.براى نمونه ر. ك: خاتمة مستدرك الوسائل ، ج ۳ ، ص ۴۶۸ ـ ۴۶۹ .

3.در اين باره ر. ك : آقا بزرگ تهرانى ، «رسالة فى الكافى» نشريه سفينه ، سال اوّل ، شماره دوم ، بهار ۱۳۸۳ .

4.همان جا .

5.الغيبة ، ص ۳۹۰ .

6.ر . ك: «لزوم ارزيابى سندى احاديث الكافى» ، نشريه سفينه .

7.همان جا .

8.همان جا .

9.براى نمونه ، در كتاب من لا يحضره الفقيه ، تنها چهار روايت ، آن هم از كتاب ابوالعباس حميرى از طريق محمّد بن عثمان عمرى از امام حسن عسكرى عليه السلام نقل شده است و البته كلينى نيز يك روايت از همين منبع نقل نموده كه در واقع ، گفتگويى بين حميرى و عمرى است ، نه روايتى منقول از امام عسكرى عليه السلام از طريق عمرى . ر. ك : الكافى ، ج ۱ ، ص ۳۳۰ .

10.تنها اثر مذكور در منابع رجالى ، رساله اى از ابوالعباس حميرى است كه حاوى پرسش و پاسخ هايى است كه وى از طريق محمّد بن عثمان عمرى ، از امام عسكرى عليه السلام سؤال نموده و پاسخ آن را گرفته است و البته نگارش آن نيز از شخص حميرى بوده و عمرى ، تنها نقش واسطه را ايفا نموده است. ر . ك: رجال النجاشى ، ص ۲۲۰ .

صفحه از 297