الكافي، مرام‏نامه شيعه - صفحه 196

تصنيف « الكافى »

بر اساس گزارش ها، كلينى كتاب الكافى را در بغداد به رشته تحرير در آورده، و بر اساس گزارش نجاشى (م 450 ق ) براى تدوين آن ، مدّت بيست سال وقت صرف كرده است. ۱ طرفه اين كه به رغم درخواست برادر مؤمنى براى تدوين كتابى دينى براى خود، او تدوين اين اثر را به مدّت بيست سال طول داد و اين اندكى غير متعارف مى نمايد، مگر با اين توجيه كه كلينى آن درخواست را بهانه كرده تا به يك آرمان، جامه عمل بپوشاند.
دور از واقعيت نيست اگر بگوييم كه عوامل مهمى چون : وجود فرقه هاى گوناگون در رى ، زادگاه كلينى، و سپس حضور وى در بغداد، به عنوان مركز كشمكش هاى سياسى و مذهبى، ويژگى منحصر به فرد او، و آشنايى اش با مكتب حديثى قم، در پيدايش كتابى چون الكافى ، نقش بزرگى داشته اند. به عبارتى ، پيشينه ذهنى او از رى، و مشاهده مكتب بغداد و تحوّلات فكرى آن، در نگارش اين اثر و چگونگى تدوين آن، نقش آفرين بود. همسانان او از محدّثان، پيش تر ، نوشته هايى را پديد آورده بودند، امّا هيچ كدام نتوانسته بودند كه جامعيت اين كتاب را با توجّه به مباحث عقلى و نقلى و اختصاص دادن جايگاهى ويژه براى عقل و معرفت، اثرى چون كتاب او پديد آورند.
رى ، به عنوان يكى از كهن ترين مراكز ايران باستان، به سال بيست هجرى فتح شد و چون شهرى آباد بود ، مورد توجّه خلفا قرار مى گرفت و خراج فراوانى به خليفه مى پرداخت. اهميت اين شهر باعث مركزيت يافتن اين شهر شد، و محدّثان و عالمانى در آن پرورش يافتند كه تعداد 88 تن را تا قرن چهارم هجرى ـ يعنى زمان حيات كلينى ـ ، براى آن برشمرده اند. ۲ بر اساس گزارش ها ، زمانى كه كلينى در شهر رى مى زيسته، فرقه هاى حنفى، شافعى ، زيدى، اسماعيلى و شيعه در آن حضور داشته اند و كشمكش هاى فرقه اى در اين شهر ، رواج داشت و او با آنها از نزديك آشنا بوده است. ۳
بغداد را دومين خليفه عباسى منصور (م 158 ق) ، به سال 145 ق بنا كرد و تا سال 329ق ، حكومت آن همچنان در اختيار عبّاسيان بود. اين شهر ، مركز حكومتى مقتدر شد و به شهرى تجارى، صنعتى، علمى و دينى تبديل گرديد. در همين شهر ، آثار و كتاب هاى زيادى از يونانى ، عبرى و هندى به عربى برگردانده شد، و نخستين كتاب خانه عمومى به نام «بيت الحكمة» ـ كه احتمال مى رود هارون عباسى آن را ساخته ـ ، بنا گرديد و كتاب هاى ترجمه شده در آن گردآورى شد، ۴ كه گفته مى شود حدود چهار ميليون كتاب در آن وجود داشته است. ۵
اين شهر ، مركزى براى سياستمداران، دانشمندان و اديبان و شاعران و بالمآل ، مركز فرقه ها و مذاهب گوناگونى چون : تشيّع، حنبلى، مالكى، حنفى، نجارى، و نيز معتقدان به يهود و مسيحيت بود ، و از اين شهر و شهرهاى پيرامون آن، به مراكز ديگر تسرّى يافت. به تعبير جرجى زيدان، بغداد در دوره عبّاسيان ، قبله اهل علم و مركز دانشمندان و منبع علم و فضل شد ، ۶ و چنان بذر علم در آن پاشيده شد كه ميوه آن ، در خراسان، آذربايجان، ماوراء النهر، مصر، شام و اندلس به دست آمد. ۷
در اين ميان ، براى تحليل همه جانبه رخدادهاى فرهنگى آن دوران، جريان مكتب قم را ـ كه پرتكاپو در حال جمع و تدوين حديث بود، و محدّثانى چند در آن مشغول بودند ـ ، نبايد ناديده گرفت. گويى كلينى، به قرينه روايت هايى كه از مشايخ قمى خود نقل كرده، بخشى از احاديث كتابش را از اين شهر ، گرد آورده است .
در قرن سوم و چهارم، كتابت حديث و بالمآل كتابت تفسير ، فقه و ديگر علوم اسلامى ، رايج شده بود و قبح ممنوعيت نگارش آنها كاملاً فرو ريخته و بلكه به حُسنْ تبديل شده بود، و عالمان اسلامى براى يافتن حديث ، به مسافرت هاى علمى و رحله حديثى مبادرت مى كردند. حاكمان نيز به نگارش كتاب كمك مى نمودند. ۸ بر اساس گزارش ثامر العميدى از الفهرست ابن نديم، المعتضد باللّه (حاكم 279 - 289 ق) ، براى نديمان ، فقيهان و عالمان ، سيصد دينار مقرّرى تعيين كرد. ۹
پيش از كلينى، عالمان حديث نگار اهل سنّت، جوامع حديثى خود را تدوين كرده و رسميت داده بودند. بخارى (م 256 ق)، مسلم (م 261 ق)، ابن ماجه (م 273 ق)، ابو داوود سجستانى (م 275 ق)، ترمذى (م 279 ق)، نسائى (م 303 ق)، ابن خزيمه (م 311 ق) و اسفرائينى (م 316 ق)، صحاح ، سنن و مسانيد خود را تدوين كرده بودند. نه تنها كتاب هاى حديثى اهل سّنت ، تدوين شده بود كه چندين اثر فقهى هم مانند نوشته هاى مالك (م 179 ق)، شافعى (م 264 ق) و ديدگاه هاى ابوحنيفه (م 150 ق) نوشته شده و در مراكز علمى رواج يافته بود. در ميان شيعيان ، تنها چند كتاب چند صد صفحه اى و اصول اربعمئة در صفحاتى، دست به دست و احاديثى هم سينه به سينه مى گشتند . جريان مكتب اهل بيت عليهم السلام ، به رغم اين كه جريانى قوى و اثرگذار بود، هنوز اثرى جامع از خود پديد نياورده بود.
جريان حديثى و فقهى اهل سنّت ، در طول بيش از دويست سال شكل گرفته بود و در اين سال ها ، امامان از خاندان پيامبر ، حضور داشتند و بنا بر اين، تأليف كتاب فقهى و يا حديثى ، آن هم در شرايطى كه هنوز زمانِ امامتْ پايان نيافته بود، چندان هم مناسب نبود. مكتب اهل سنّت، از سطوح عالى تا لايه هاى پايين دست اجتماعى نفوذ داشت و گروهى بر اساس آن عمل مى كردند. در واقع ، آنچه در طول دويست سال شكل گرفته و نهادينه شده بود، در ابعاد وسيعى خود را به نمايش گزارده بود .
در حاشيه اين جريان عمومى، مكتب اثرگذار ديگرى جريان داشت كه چشمان ناظرى را مى مانست كه در صدد اصلاح جريان حاكم بود و آن بخش از آموزه هايى را كه به دليل نادرستى در نقل، و يا به كارگيرى اجتهاد نادرست، سامان يافته بود، به گونه ديگرى نشان مى داد. مناسب است كه اين نظر مشهور آية اللّه سيد محمّد حسين بروجردى طباطبايى (1292ق / 1340 ش) را كه بارها از زبان شاگرد برجسته ايشان ـ استادم ـ شنيده ام يادآورى نمايم كه: «فقه شيعه، حاشيه بر فقه اهل سنّت است». اين فقيه بى نظير و بلا منازع روزگار ما، هر چند اين سخن را از جهت معرفتى و روش شناسى استنباط و اجتهاد مى فرموده است، امّا مى توان به گونه اى اين گفته او را در باره حديث هم صادق دانست. هر چند معارف احاديث مكتب اهل بيت عليهم السلام ، بسيار بيش از آن است كه در مكتب اهل سنّت وجود دارد، امّا كم نيستند احاديثى كه ناظر به جريان حاكم واصلاح آن است واين همان حاشيه زدن و يا تعليقه بر متن حاكم است.
به هر روى، اين آموزه ها، از سوى ياران ائمّه عليهم السلام ، نگاشته و يا حفظ شد و به صورت رساله و كتابچه هايى ، دست به دست گشت و اصول اربعمئة و يا اصول متلقّات، سامان يافت. اين تلاش و مجاهدت علمى، تا پايان عصر حضور سفيران و نمايندگان امام معصوم، به سال 260 ق، تا ظهور محمّد بن يعقوب كلينى ادامه يافت. وى بر اساس الهامى از طريق نامه برادر مؤمنى، به فراست دريافت كه كتاب حديثى جامعى فراهم آورد. در واقع ، عصاره و چارچوب آنچه در طول 250 سال گفته و يا نوشته شده، و يا در سينه ها حفظ گرديده، از سوى كلينى در يك جا گردآورى شده است .

1.«صنّف الكتاب الكبير المعروف بالكلينى يسمّى الكافى، فى عشرين سنة » ( رجال النجاشى، ص ۳۷۷).

2.شناخت نامه حضرت عبد العظيم حسنى و شهر رى ، ج۱۱، ص ۲۶۴ ـ ۲۸۴.

3.در اين باره ر.ك : رى باستان، ج۲، ص ۴۳ ـ ۵۹. كريمان، نويسنده كتاب ، از آثارى همچون معجم البلدان ، أحسن التقاسيم ، آثار البلاد و نزهة القلوب، فرقه هاى موجود در رى را در قرن هاى سوم و چهارم بر شمرده و به تعصّبات فرقه اى و دلايل آن ، از جمله اختلاف بر سر اسما و صفات، حدوث و قدم، افعال انسان و عدل، رؤيت حق تعالى، عصمت انبيا و ائمّه، و حبّ و بغض اهل بيت عليهم السلام اشاره كرده است (ج۲، ص۶۳ ـ ۸۰ ) .

4.تاريخ تمدّن اسلام، ص ۶۳۱.

5.همان، ص ۶۳۷.

6.همان، ص ۵۸۷.

7.همان، ص ۵۹۰.

8.ر . ك : همان ، ص ۵۵۳، ۵۵۵، ۵۵۶، ۵۵۸، ۵۸۲ و ۵۸۷.

9.الكلينى و كتابه الكافى ، ص ۵۸ - ۶۰ .

صفحه از 272