4. افراطى گرى
خروج از اعتدال و ميانه روى ، بخصوص در ميان كسانى كه در اقليت قرار مى گيرند، به امرى متداول و رايج تبديل شده و كار ناپسند و كژراهه اى است. متأسّفانه اين روش ، در ميان معتقدان به امامت اهل بيت عليهم السلام نيز، شكل گرفت و گروهى از اعتدال خارج شدند و تندروى پيشه كردند. اين افراط ـ كه از دوستى اهل بيت عليهم السلام آغاز شده بود ـ ، به تدريج رشد كرد و به غلوّ تبديل شد و از جاده مستقيم بيرون رفت و سرانجام با برخورد ائمّه عليهم السلام مواجه گرديد .
جريان غلوّ كه از دوران حكومت امام على عليه السلام و در ستيز با مخالفانْ آغاز شده بود، گسترده شد و در هر دوره اى ، خود را به گونه اى به نمايش گذاشت. در دوران امامت امام صادق عليه السلام ، ماجرا به شكل تفويض رخ نمود و چنان فرا رفت كه مفوّضه ، مدّعى دو نبىّ ناطق (محمّد) و صامت (على) و الوهيت خدا در آسمان و الوهيت در زمين شدند. ۱ اين باور ، در اواسط قرن دوم پيدا شد و رواج پيدا كرد ؛ امّا در اواسط قرن چهارم ، از سوى محمّد بن نصير نميريه ـ از علماى بصره ـ ، بازسازى شد كه به نام «نُصيرى» معروف شد. اينان معتقد به تجلىّ خدا به صورت ائمّه و نطق خدا با زبان آنان و اخذ خدا به دست آنان بودند . ۲ روشن است كه اين گروه در زمان كلينى نيز وجود داشتند . نفى غلوّ در احاديث نقل شده در الكافى ، ناظر به اين جريان فكرى است.
كلينى ، بابى را براى تفسير درست تفويض اختصاص داد تا آن خطاى انجام شده را تصحيح نمايد. او ، عنوان باب مربوط به تفويض را چنين انتخاب كرده است: «امور دين ، به پيامبر و امامان واگذار شده است» . ۳
1.رجال الكشى ، ص ۳۰۴؛ فرق الشيعة ، ص ۵۹. مفوضه ، با برداشتى نادرست از آيه «وَ هُوَ الَّذِى فِى السَّمَآءِ إِلَـهٌ وَ فِى الْأَرْضِ إِلَـهٌ» (زخرف، ۸۴) به چنين برداشت نادرستى از مقام الوهيت رسيدند.
2.الملل و النحل، ج۱، ص ۱۸۹.
3.الكافى، ج۱، ص ۲۶۵ ـ ۲۶۸.