كاوشي در باره تبويب الكافي - صفحه 114

ط . معاصران

در ميان معاصران نيز برخى از نويسندگان و دانشوران درباره ابواب الكافى ، ديدگاه هايى را مطرح كرده اند كه براى نمونه ، به بعضى از آنها اشاره مى كنيم :
1 . آية اللّه العظمى صافى گلپايگانى (مدظلّه) عنوان باب «ماجاء فى الإثنى عشر و النص عليهم عليهم السلام » را قرينه اى گرفته است بر تصحيف حديث نخست اين باب كه بر پايه آن ، دوازده امام ، از فرزندان امام على عليه السلام خواهند بود. اين اظهارنظر ، كاملاً درست است. ۱
2 . استاد سيّد محمّدرضا حسينى جلالى درباره «باب أنّ الأئمّة عليهم السلام يعلمون متى يموتون و أنّهم لا يموتون إلّا باختيار منهم» معتقد است كه اختصاص يك باب به اين موضوع ، نشان مى دهد موضوع علم امام به زمان وفات خود ـ كه شاخه اى از علم غيب امام به شمار مى آيد ـ در روزگار كلينى نيز يك مشكل علمى بوده و كلينى براى پاسخگويى به همين معضل ، اين باب را گنجانده است. ايشان همه احاديث اين باب را به روشنى ، مؤيّد عنوان باب مى داند و خدشه در دلالت اين احاديث بر عنوان باب را ناشى از ناآگاهى به زبان عربى و دلالت واژگان بيان مى كنند . ۲
3 . برخى از مخالفان شيعه از عنوان «باب أنّه لم يجمع القرآن كلّه إلّا الأئمّة عليهم السلام » بهانه اى براى يورش به انديشه هاى ناب شيعى يافته و گفته اند: از آن جا كه ديدگاه هاى عالمان ، معمولاً از عناوين ابواب كتاب هايشان به دست مى آيد و عنوان اين باب نيز دلالت بر تحريف و كاستى قرآنِ موجود دارد ، پس كلينى ، قائل به كاستى و تحريف در قرآن موجود است. ۳
اين شبهه ، بسيار سست است و پاسخ آن نيز روشن. چنان كه گفتيم ، عناوين ابواب در الكافى ، با احاديث آن بابْ رابطه اى تنگاتنگ دارند. عنوان هر باب ، آينه احاديث آن باب است و بنا بر اين ، تفسير و برداشت از يك عنوان بدون در نگريستن به احاديث آن باب ، نه تنها شايسته نيست ، بلكه از نظر علمى نيز ناپذيرفتنى است. هيچ نويسنده اى بدين نكته راضى نخواهد شد كه براى نمونه ، كسى تنها فهرست كتابش را ببيند و آن گاه از پيش خود ، تفسير و برداشتى از عنوان هاى آن مطرح كند و آن را به نويسنده نسبت دهد ، بدون آن كه حتّى يك بار به متن كتاب نگاهى بيفكند. درباره الكافى نيز چنين است. احاديث اين باب ، به روشنى اين عنوان را تفسير مى كنند. در اين احاديث ، اساسا هيچ اشاره اى به تحريف و كاستى قرآن موجود نيست. براى نمونه ، در يك حديث ، سخن از آن است كه علم ظاهر و باطن قرآن نزد اهل بيت عليهم السلام است. ۴
حتّى از عنوان خود باب هم مى توان دريافت كه سخن از كاستى قرآنِ در دست مردم نيست ؛ زيرا كلينى در ادامه عنوان باب آورده: «و أنهم يعلمون علمه كلّه» و اين عبارت ، نشان مى دهد كه سخن بر سر احاطه و چيرگى بر همه زواياى قرآن است و نه كاستى قرآن موجود. واژه جمع در عنوان باب نيز به همين معنا اشاره دارد.
آن گاه كلينى ، خود ، پيش از اين باب در «كتاب العلم» بابى با نام «باب الأخذ بالسنّة و شواهد الكتاب» گشوده و در آن ، بر اين نكته پاى فشرده است كه احاديث را بايد بر قرآن عرضه كرد. چگونه مى توان پذيرفت كه كلينى ، قرآنِ در دسترس را ناقص بداند ؛ ولى باز چنان حجّيتى براى آن قائل باشد كه عرضه احاديث را بر آن لازم بداند ؟ آيا مراد از كتابْ در عبارت اخذ به شواهد كتاب ، جز قرآنِ در دسترس مردم است؟ روشن است كه چنين شبهه هاى ناكام ، راهى به ديهى نمى برد.

1.لمحات، ص ۲۲۸ ـ ۲۲۹.

2.مجله تراثنا، ش ۳۷، ص ۳۳ ـ ۳۵.

3.مطارحاتٌ فى الفكر و العقيدة، ص ۱۲۰.

4.الكافى، ج ۱، ص ۲۸۶ .

صفحه از 158