اجتهادات و بيانات ثقة الإسلام كليني - صفحه 271

نمى تواند نداند ؛ چون يكى از طرفين ، واجب بالذات است و ديگرى ممتنع بالذات و اين امكان است كه مقدوريت مى آورد. ساير صفات ذات نيز چنين است. در حالى كه در صفات فعل ، درست است گفته شود: مى تواند پاداش دهد و كيفر دهد و مى تواند پاداش ندهد و كيفر نكند ، مى تواند زنده كند و مى تواند بميراند و همين جور در ساير صفات فعل .
سه. اراده ، چون فرع قدرت است، چيزى كه مقدور نباشد ، متعلّق اراده نخواهد بود، در حالى كه گفتيم صفات ذات ، متعلّق قدرت نيستند، پس قابل تعلّق اراده نيستند. لذا گفته نمى شود خداوند خواست كه «رب» ، «قديم» ، «عزيز» ، «حكيم» ، «عالم» و «قادر» باشد ؛ چون اينها جزء اوصاف ذات اند و اراده از صفات فعل. و اراده چون از صفات فعل است ، پس حادث است در حالى كه اين اوصاف، چون از صفات ذات اند، قديم اند و «حادث» ، نمى تواند در «قديم» مؤثر باشد. ۱
البته حكمايى چون صدر المتألّهين ، به تفسير و تأويل ظواهر اين دسته از روايات پرداخته و نه تنها آنها را مانعى براى ديدگاه خود در بحث «اراده» كه متكى به براهين عقلى است ، ندانسته اند ، بلكه پاره اى از آنها را شاهد گفته خود شمرده اند كه جاى شرح و بسط آن نيست. ۲

3. تفسير صمد

كلينى در بابى كه با عنوان «تأويل الصمد» گشوده ، تنها دو روايت ذكر مى كند ، در حالى كه در تفسير آن، روايات چند ديگرى نيز وجود دارد. ۳ علّت آن اين است كه

1.ر . ك : الكافى، ج ۱، ص ۱۱۱. صدر المتألّهين، سه بيان ياد شده را در شرح سخن كلينى آورده است و علّامه مجلسى نيز سخن خويش در اين جا را از وى اخذ كرده است (ر . ك : شرح اُصول الكافى ، ج ۳، ص ۲۳۱ ـ ۲۳۳ ؛ مرآة العقول، ج ۲۲، ص ۲۴) .

2.از جمله ر . ك : شرح اُصول الكافى، ج۳، ص ۲۲۲ ـ ۲۳۴؛ حكمت الهى، ج ۱، ص ۲۸۴.

3.ر . ك : التوحيد، ص ۸۸ ـ ۹۴ .

صفحه از 308