اجتهادات و بيانات ثقة الإسلام كليني - صفحه 272

وى مفاد اين دو روايت را «صحيح» يافته و روايات ديگر را مخالف آن شمرده و چون به نظر وى مفاد آنها ، سر از «تشبيه» در مى آورده ، دانش آن را از باب «يردّ علمه الى صاحبه» ، به امام عليه السلام واگذار كرده و در موسوعه خود نياورده است. چنان كه صدوق نيز در باب روايات رؤيت خداوند تعالى، پس از نقل روايات زياد، توضيحى را درباره درخواست موسى عليه السلام از خداوند تعالى براى رؤيت او، پيش رو مى گذارد، و سپس مى گويد :
روايات رؤيت كه اساتيد ما در كتاب هايشان نقل كرده اند، از نظر من صحيح است . امّا من آنها را در اين باب نياوردم ؛ چون ترسيدم افرادى كه آگاهى به معانى آنها ندارند بخوانند و ناخواسته دچار كفر شوند. و ما از سوى امامان ـ صلوات اللّه ـ مأمور هستيم با مردم تنها به اندازه درك و عقلشان سخن بگوييم . ۱
در روايت نخست ، وقتى داوود بن قاسم جعفرى ، از حضرت جواد عليه السلام پرسيد : «صمد» چيست ؟ حضرت فرمود:
السيد المصمود إليه فى القليل و الكثير . ۲
در روايت دوم نيز حضرت باقر عليه السلام در پاسخ به جابر بن يزيد جعفى كه درباره توحيد پرسيده بود ، از جمله فرمود :
فهو واحد صمد، قدوس، يعبده كلى شى ء ويصمد اليه كل شى ء ووسع كل شى ء علما.
كلينى ، پس از نقل دو روايت ، تأكيد مى كند كه معناى درست صمد ، همين است كه در اين دو روايت آمده نه آن چه را كه «اهل تشبيه» قائل شده اند كه صمد يعنى «پُرى كه توخالى نيست» ؛ زيرا آن معنا، ويژگى جسم است و خداوند ، برتر از جسم بودن است. اگر «صمد» به عنوان صفت خداوند بخواهد به معناى تو پُر بودن باشد ، مخالف آيه «لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَىْ ءٌ» است ؛ زيرا اين ويژگى اجسام توپرى مانند سنگ و آهن است. سپس به روايات ديگرى اشاره مى كند كه اين مفاد را ندارد و آن را به صاحبش عليه السلام

1.ر . ك : همان ، ص ۱۱۹ ـ ۱۲۰ .

2.الكافى، ج۱، ص ۱۲۳.

صفحه از 308