رابطه علمي شيخ صدوق و مرحوم كليني - صفحه 253

است؛ ولى در گام بعدى، از شاگردان كلينى، اجازه نقل روايات الكافى را نيز اخذ كرده است.
بدين ترتيب، با اين كه تحمّل حديث توسط شيخ صدوق در گام اوّل، بدون واسطه بوده و نقل بى واسطه، بر نقل باواسطه ترجيح داشته، وى در گام دوم، با افزودن يك واسطه، استحكام بيشترى به نقل خود داده است. از اين رو، همواره روايات الكافى را از طريقى كه كسب اجازه كرده، نقل نموده است. در اين فرض، شيخ صدوق، طريق اجازه را بر مناوله و طرق مشابه آن (همچون: اعلام و وصيّت) ترجيح داده است و بعدها به همين ترتيب، ابن قولويه و شيخ طوسى نيز تنها به طرق عالى تر، توجّه كرده اند.
صورت ديگرى هم كه قابل فرض است، اين است كه شيخ صدوق به دست خطّ كلينى (به صورت مناوله يا غير آن) دسترس داشته و حتّى ممكن است از وى اجازه روايت الكافى را نيز داشته؛ ليكن الكافى را بر او قرائت نكرده و از وى سماع ننموده است. بدين ترتيب، امكان نقل مستقيم صدوق از كلينى وجود داشته؛ ولى نحوه تحمّل احاديث الكافى، از درجه بالايى برخوردار نبوده است. ۱
سپس شيخ صدوق در گام دوم، احاديث كلينى را نزد چند تن از شاگردان وى ـ كه لااقل برخى از آنان، به عالى ترين نحوه تحمّل (سماع كتاب)، الكافى را از استاد خود، كلينى، دريافت كرده بودند ـ قرائت يا استماع نموده است .
با توجّه به اين مفروضات مى توان پذيرفت كه شيخ صدوق ترجيح مى داده براى تحكيم اعتبار نقل هاى خود، آنها را از طريقى كه بر مشيخه اش قرائت كرده يا از آنها سماع نموده، نقل نمايد و نقل از طريق اجازه يا مناوله را كنار بگذارد. به همين ترتيب، ابن قولويه هم به اخذ كتاب كلينى از طريق صدوق قانع نشده و به اخذ مستقيم آن نيز پرداخته است. باز به همين دليل شيخ طوسى ترجيح داده در الفهرست و مشيخه خود،

1.تفاوت اين فرض با فرض اوّل، در وجود يا عدم وجود اجازه از كلينى است .

صفحه از 260