كليني: محدّث يا اهل الحديث؟ - صفحه 210

اسلامى نمى دانستند، و حتى المقدور از ادامه حيات آنان جلوگيرى مى كردند. از اين روست كه مى توان گفت و پذيرفت كه الكافى، حق حيات بر گردن شيعه دارد. الكافى، چنان روحيه و اعتماد به نفس شيعه را فزونى بخشيد كه در كمتر از نيم قرن پس از او، تشيّع ، بسيارى از ظرفيت هاى خود را آشكار كرد و در قامت رقيب اصلى اهل تسنّن درآمد.
از منظرى متفاوت، مى توان كتاب هايى همچون الكافى را طليعه آثار كلامى نيز دانست. در اين دوره (قرن چهارم) هرچند اكثر عالمان اماميه را نمى توان متكلّم خواند، امّا در آثار خود با شيوه اى حديث گرايانه، به طرح مباحث كلامى پرداختند، و تأثير مهمى در شكل گيرى كلام امامى در سده هاى بعد بر جاى نهادند. نمونه هايى مانند الكافى و سه كتاب التوحيد و الاعتقادات و كمال الدين از شيخ صدوق، شايان ذكرند. شيخ مفيد در اوائل، با تعبير «اصحاب حديث اماميه» يا تعبيرهايى نزديك به آن، به نقل و نقد عقايد اين گروه پرداخت، و رساله او با عنوان تصحيح الإعتقاد، در نقد اعتقادات ابن بابويه، اوج برخورد اين دو گرايش است. ۱
محدّث كلينى، حتى اگر مشرب كلامى نيز مى داشت، در آن روزگار، بهترين و مؤثّرترين عمل علمى، همان بود كه او كرد؛ زيرا شيعه اثنى عشرى براى يافتن تشخّص و هويّت اصلى خويش و برخوردارى از مقبوليت عامه مسلمانان بايد چنين اثر بزرگ و سند ماندگارى را عرضه مى كرد؛ در غير اين صورت، به لحاظ ظواهر امر، امكان ادامه حيات و مشى آبرومندانه در ميان انبوه مكاتب و مذاهب آن روز وجود نداشت. بنا بر اين، انگيزه نخست كلينى براى تأليف الكافى، كمك به تشخّص يابى شيعه بود و اين كه: «الشى ء مالم يتشخّص لم يوجد». از اين رو، نمى توان اهتمام او را به تدوين جوامع روايى، از باب ذائقه اهل الحديثى يا گرايش اخبارى او دانست.

1.برخى از محقّقان معاصر بر اين عقيده اند كه اختلاف آن دو عالم شيعى، جزئى و اندك بوده است .

صفحه از 228