كليني: محدّث يا اهل الحديث؟ - صفحه 213

جايگاه آن دانشى مرد را در ميان اصناف و طبقات عالمان شيعى حدس بزنيم.
آنچه در پى مى آيد، پاره اى از شواهدى است كه مى توان براى اثبات مدّعاى اين نوشتار اقامه كرد. پيش تر، يادآورى مى شود كه دعوى اين مقال، آن نيست كه كلينى را در دسته و رسته متكلّمان بنشاند؛ بلكه بيش از همه، بر اين باور تأكيد دارد كه كلينى رحمه اللهدر نص گرايى، بسيار معقول و سنجيده عمل مى كرد و هرگز نبايد مقام حديث گزارى او را با مشرب حديث گرايى افراطى، خلط نمود.
به زعم نگارنده، سه دليل عمده و كلى بر اعتدال كلينى و اثر ماندگارش، يعنى الكافى، در متن گرايى وجود دارد:
1. نام ابواب و طريقه چينش احاديث و برخى نكته سنجى هايى گزارنده در ذيل روايات الكافى. حتّى از ادبيات كلينى در مقدّمه الكافى مى توان دريافت كه مشرب او آن سان نيست كه بتوان به گروه اخباريان ملحقش كرد. در اين مقال، به شرح اين دليل نمى پردازيم و آن را به فرصت و توفيقى ديگر وامى گذاريم.
2. انگيزه و عصر كلينى در تأليف الكافى، بسيار روشنگر و به نوعى، پاسخگوى برخى سؤالات است. درباره اين دليل، پيش تر سخن گفته ايم؛ هرچند نياز به تحقيقى جداگانه و مشروح دارد.
3. پاره اى از شواهد جزئى و ظريف، به خوبى نمايانگر مشرب و مرام كلينى اند. از اين نمونه هاى جزئى، چنين برمى آيد كه صاحب الكافى، متعلّق به نسلى از محدّثان است كه در محدوده فرمانروايى و حكم رانى عقل، سخن دارند، نه در اصل بهره گيرى از اجتهادات عقلى در برخى معارف دينى. به عبارت ديگر، اگر نزاعى هست، در نحوه و ميزان و منطقه عقل گرايى است، نه در اصل آن. آرى؛ برخى اين منطقه را بسيار فراخ و گسترده مى بينند، و گروهى نيز قلمرو عقل را در جهان معارف و آموزه هاى دينى، بسى تنگ و محدود قلمداد مى كنند. در طيف اعتداليون نيز همگى بر يك مشرب و استوا نيستند. در اين گروه، هم كسانى مانند شيخ مفيد قرار مى گيرند و هم بزرگانى همچون علّامه مجلسى. شواهد و مدارك موجود، چندان نيست كه بتوان جايگاه

صفحه از 228