تبيين فرازی دشوار از نهج البلاغه؛ سيلان روح پيامبر(ص) در دست حضرت علی(ع) - صفحه 62

و حتي ترجمه تحت‌اللفظي آن را براي مترجمان آن دشوار ساخته است. در اين خطبه، حضرت علي عليه السلام ضمن برشمردن پاره‌اي از فضايل خود و براي نشان دادن ميزان قُرب معنوي خود به رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم مي‌‌فرمايد:
لقد قُبض رسول لله صلي الله عليه و آله و سلم، و اِنّ رأسه لَعلي صدري، ولقد سالَت نفسُه في كفّي۱، فَاَمْرَرْتُها علي وجهي؛۲پيامبر خدا صلي الله عليه و آله و سلم در حالي قبض روح گرديد كه سرش بر سينه من بود و نَفْسش (جانش) در كف دست من سرازير شد و من آن را بر صورت خود كشيدم.
آنچه فهم اين عبارت را براي افراد دشوار ساخته، اين است كه بنا بر قول مشهور، نفس يا روح انسان امري مادي و محسوس و ملموس نيست. پس چگونه اميرالمؤمنين عليه السلام نفس پيامبر را در دستان خويش گرفته و آن را بر چهره خود كشيده است؟ از اين‌ رو، بسياري از مترجمان ناگزير، اين عبارت را به گونه ديگري ترجمه كرده‌اند و اغلب شارحان هم آن را از معناي ظاهري‌اش خارج كرده و به توجيهاتي نادرست روي آورده‌اند. ابتدا، به تفكيک ، اين ترجمه‌ها و شرح‌هاي درست و نادرست را معرفي كرده ۳ و در بخش پاياني مقاله، نظر خود را در شرح اين عبارت، به گونه‌اي كه هم با ظاهر آن سازگار باشد و هم موافق عقل و نقل باشد و بتواند دشواري و پيچيدگي آن را برطرف كند، خواهم آورد. ۴

1.ابن ابي الحديد مي‌‌گويد: در روايتي ديگر هم آمده است: «فاضت نفسه في يدي؛ جان او در دستم جاري شد»؛ (شرح نهج‌البلاغه، ج۱، ص۲۶۷).

2.در خطبه ۱۹۳ نهج‌البلاغه (فيض‌الاسلام) نيز عبارتي نزديک به مضمون عبارت ياد شده وجود دارد. حضرت علي عليه السلام در اين خطبه نيز هنگام نجوا با رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم در كنار قبر وي، به قبض روح شدن او چنين اشاره مي‌کند: «فاضت بين نحري و صدري نفسک؛ روح تو بين گلو و سينه من از بدنت خارج شد».

3.در معرفي اين ترجمه‌ها و شرح‌ها به ذكر اسامي مؤلفان آنها، به تربيت الفبايي و بدون ذكر القاب خاص، بسنده مي‌کنم. در فهرست منابعي كه در پايان مقاله آمده است، مشخصات كامل آثار آنها را آورده‌ام. همچنين غير از متوني كه به ترجمه يا شرح عبارت مورد نظر پرداخته‌اند، و حتي‌الامكان، همه آنها را در اين مقاله گرد آورده‌ام، به منابع ديگري نيز در باره نهج‌البلاغه مراجعه كردم، اما ترجمه يا شرح بعضي از آنها ناتمام مانده و به خطبه مورد بحث نرسيده‌اند؛ برخي ديگر در كتاب خود از اين خطبه يا عبارت ياد شده گذشته‌اند و ذكري از آن نكرده‌اند و بعضي ديگر نيز عبارات نهج‌البلاغه را به‌صورت موضوعي دسته‌بندي و شرح كرده‌اند، اما عبارت مورد بحث را ذيل موضوعات خود نياورده‌اند؛ اينان عبارت‌اند از: كساني كه ترجمه و شرح آنها ناتمام مانده و به خطبه ياد شده نرسيده‌اند: آملي (تا خطبه ۱۶ را شرح كرده است)، محمدتقي جعفري (تا خطبه ۱۸۵ را تفسير كرده است)، خاكياسري (فقط حكمت‌ها را ترجمه كرده است)، (طالقاني فقط تا خطبه ۸۱ را شرح كرده است)، شارح ناشناس قرن هشتم (فقط تا خطبه ۸۱ را شرح كرده)، قزويني حايري (تا خطبه ۳۵ را شرح كرده است)، نقوي قايني (فقط تا خطبه ۶۴ را شرح كرده است)، شيخ عباس قمي (فقط حكمت‌ها را شرح كرده است)؛ كساني كه از خطبه گذشته‌اند: اسماعيلي (از خطبه ۱۸۲ به خطبه ۲۲۷ رفته و خطبه مورد بحث را نياورده است)؛ كساني كه خطبه را آورده‌اند، ولي عبارت ياد شده را ترجمه يا شرح نكرده‌اند: ابراهيم، بيهقي فريد خراسان‌، بيهقي كيذري، راوندي، زماني (عبارت را ترجمه كرده، ولي شرح نكرده است)، سرخسي و شيخ‌الاسلامي‌؛ كساني كه عبارت ياد شده را در شرح موضوعي خود نياورده‌اند: صوفي تبريزي، فاضل، كمپاني.

4.در تأليف اين مقاله به حدود هشتاد ترجمه و شرح نهج‌البلاغه مراجعه كرده‌ام و علاوه بر آن‌چه در فهرست منابع آورده‌ا،م به آثار ديگري نيز مراجعه كرده‌ام كه اسامي آنها در اين فهرست نيامده است. به اين ترتيب، منابعي كه براي اين مقاله به آنها مراجعه كرده‌ام، افزون بر يكصد و سي منبع است. ترجمه تمام عبارات عربي در اين مقاله از نگارنده است. برخي از احاديث و يا عبارات ديگر متون را با تلخيص و حذف كلمات و جملات مياني، به ‌صورت عبارتي متصل و يكپارچه آورده‌ام.

صفحه از 79