تبيين فرازی دشوار از نهج البلاغه؛ سيلان روح پيامبر(ص) در دست حضرت علی(ع) - صفحه 68

نقد و بررسي

نقطه قوت اين تفسير همان است كه به جاي تأويل‌هاي نابجا و غيرضروري، واژه «نفس» را به درستي به روح تفسير كرده است، اما اشكال بزرگ اين تفسير، آن است كه بر اساس دلايل عقلي و نقلي، روح
يا نفس ناطق انساني، موجودي مجرد است؛ ۱ حال، چگونه ممكن است موجود مجرد را به دست گرفت
و آن را بر چهره ماليد؟ هاشمي خويي در شرح خود هيچ پاسخي به اين اشكال نداده و گويا هيچ اشكالي در اين تفسير نديده و از اين‌ رو، اصلاً متعرض آن نشده است، اما مكارم شيرازي به اين اشكال توجه كرده است:
در اين‌جا جمله‌اي كه براي بسياري از شارحان يا مترجمان مبهم مانده، تعبير «امررتها علي وجهي» است؛ مي‌‌گويند: مگر روح چيزي است كه بتوان آن را بر صورت ماليد؟ ۲
وي براي حل اين اشكال، ضمير «ها» را در آن عبارت، به جاي «نفس»، به «كف دست» برگردانده و گفته است كه حضرت علي عليه السلام، نه روح پيامبر، بلكه دست خود را كه با آن روح تماس يافته است، بر چهره كشيده است:
بنا بر اين، معناي جمله اين است كه دست من با روح مقدس پيامبر تماس گرفت. سپس دست را به ‌عنوان تبرک به‌ صورت كشيدم. به اين ترتيب مشكل تفسير جمله بالا حل مي‌‌شود. ۳
علامه شوشتري هم كوشيده است تا اشكال را به ‌همين نحو حل كند:
ممكن است منظور از آن عبارت، كشيدن دستي بر چهره است كه از خروج روح پيامبر در آن، اثر پذيرفته است. ۴
اما اين پاسخ‌ها هم مشكل را حل نمي‌كند؛ زيرا اگر محال است كه نفس ناطق به دليل تجردش با صورت تماس يابد، به ‌همين جهت، تماس يافتن آن با دست هم محال است و اگر تماس آن با دست مادي ممكن باشد، تماس آن با چهره هم ممكن است و در اين صورت، نيازي به توجيهات ياد شده نيست. بنا بر اين، اين سخن، يا نظاير آن‌ـ كه دست حضرت علي عليه السلام روح پيامبر را لمس كرد و حضرت آن دست را بر چهره كشيد ـ مشكل‌گشاي معضل ياد شده نيست.

4. اقرار به عجز از فهم و تفسير درست و كامل

برخي ديگر از شارحان، تفاسير ياد شده را قانع‌كننده نيافته‌اند، اما خود نيز نتوانسته‌اند تفسير ديگري عرضه كنند. از اين ‌رو، از تفسير واقعي عبارت، اظهار عجز كرده‌اند؛ از جمله سيد جعفر شهيدي در نقد تفسير نفس به خون مي‌‌نويسد:
مشكل اين‌جاست كه نفس بيش از يكصد بار در سخنان امام آمده و در هيچ مورد به معناي خون نيست ۵

1.براي اطلاع از دلايل نقلي اثبات تجرد نفس ناطق انساني، ر.ک : «مجردات از نظر فلسفه و كلام و وحي».

2.پيام امام، ج۷، ص۶۶۱.

3.همان.

4.بهج‌الصباغة، ج۴، ص۱۰۵.

5.ترجمه نهج‌البلاغه، تعليقات بر خطبه ۱۹۷، ص۵۰۵ .

صفحه از 79