تبيين فرازی دشوار از نهج البلاغه؛ سيلان روح پيامبر(ص) در دست حضرت علی(ع) - صفحه 69

همچنين وي در انتقاد از تفسير نفس به نفس ناطق آورده است:
بعضي مترجمان فارسي، «سالت نفسه» را روان شدن روح معنا كرده‌اند و متوجه نشده‌اند كه با اين‌گونه ترجمه، جمله «فامررتها علي وجهي» بي‌معنا مي‌‌ماند... اما با اين تفسير، نفس ناطق را چگونه مي‌‌توان بر چهره ماليد، خود مشكلي است... و در عبارت «و فاضت بين نحري و صدري نفسک» ـ كه هنگام به خاک سپردن فاطمه عليها السلام فرمود ـ و عبارت آن، نزديک به عبارت مورد بحث است، از نفس، روح مقصود است. در اين‌صورت، جمله «فامررتها علي وجهي» همچنان مبهم مي‌‌ماند ۱
عابديني مطلق هم درباره آن عبارت مي‌‌گويد:
اين جمله را تفسيرهاي مختلف كرده‌اند؛ بعضي نفس را به معناي خون گرفته‌اند و بعضي به معناي روح و... به هر حال، با توجه به تمامي احتمالات نمي‌توان نظر قاطعي در معناي جمله ياد شده، ابراز داشت ۲
حاج شيخ عباسي قمي هم بعد از طرح بعضي از ديدگاه‌ها، نظر خاصي را برنمي‌گزيند و به ذكر «خدا بهتر مي‌‌داند» (والله العالم) بسنده مي‌‌كند ۳

5. تفسير نفس به روح حيواني (روح حيات)

بنابر آنچه ذكر شد، از نظر من تفاسير ياد شده، صحيح نيست. تفسير درست ـ كه با متون ديني سازگار است و اشكال و محذور عقلي هم در بر ندارد ـ اين است كه منظور از نفس در عبارت حضرت امير عليه السلام همان روح حياتي يا روح حيواني است كه، با توضيحي كه خواهد آمد، موجودي مادي است و از اين‌ رو به خودي خود قابل لمس و تماس است؛ اما توضيح مطلب:
بر اساس روايات معصومان عليهم السلام ـ كه آموزه‌هاي فيلسوفان و برخي متكلمان مسلمان هم با آن سازگار است ـ نفس يا روح اقسام و مراتبي دارد ۴ كه به دو مورد آن ـ كه به موضوع اين مقاله مربوط است ـ اشاره مي‌‌كنيم:
نفس (روح) ناطق: دلايل عقلي و نقلي ثابت مي‌‌كند كه وجود انسان در اين پيكره مادي خلاصه نمي‌شود و در وجود او واقعيتي هست كه مستقل از بدن مادي است و با فناي آن فاني نمي‌شود و يكي از مهم‌ترين ويژگي‌هاي آن، قوه نطق يا عقل است. حكيمان مسلمان اين واقعيت را روح يا نفس ناطق مي‌‌نامند. در روايات اسلامي گاه از آن به روح، و بدون افزودن هيچ قيدي، و گاه، از آن جهت كه حامل

1.همان، ص۴۰۴ ـ ۴۰۵.

2.ترجمه نهج‌البلاغه، پي‌نوشت خطبه ۱۹۷، ص۹۰۳.

3.الانوار البهية، ص۵۰ .

4.غير از روح انساني و روح حيواني، روح ديگري هم وجود دارد كه به آن روح (نفس) نباتي گفته مي‌‌شود كه چون به موضوع مقاله حاضر مربوط نيست، از طرح آن صرف نظر مي‌کنيم.

صفحه از 79