مستلزم مرگ و فساد بدن است:
1. قال ابوعبدالله عليه السلام: الروح جسمٌ رقيق قد اُلبس قالباً كثيفاً 1 ؛ روح جسمي لطيفي است كه قالبي جرماني [يعني بدن] به آن پوشانده شده است.
در ادامه اين حديث، ماده اين جسم لطيف (روح) از خون معرفي شده است و اين هم تأييد ديگري بر جسمانيت روح حيواني است؛ چرا كه اين گونه تعبيرات را به هيچ وجه نميتوان در باره نفس ناطق بهكار برد:
2. قال فاخبرني عن الروح أغير الدم؟ قال: نعم، الروح علي ما وصفتُ لک مادته من الدم، فاذا جمد الدم فارق الروح البدن. الروح اذا خرج عن البدن نتن البدن و تغيّر 2 ؛ (آن فرد از امام صادق) پرسيد: به من بگوييد: آيا روح غير از خون است؟ حضرت فرمود: بله (غير از خون است، اما) روح آنگونه كه برايت توضيح دادم، مادهاش از خون است. پس اگر خون خشک شود، روح از بدن بيرون ميرود و وقتي از بدن خارج شد، بدن متعفن ميشود و تغيير ميكند.
در روايت ديگري براي روح، صفت لطيف بهكار رفته است. اين تعبير معمولاً در احاديث درباره نفس ناطق بهكار نرفته است.
3. قال الصادق عليه السلام: انّ الله اظهر ربوبيته في ابداع الخلق و تركيب ارواحهم اللطيفة في اجسادهم الكثيفة 3 ؛ امام صادق عليه السلام فرمود: خداوند ربوبيت خود را در آفرينش خلق (انسان) و تركيب روح لطيف آنها با بدن جرماني آنان آشكار ساخت.
اما بعضي ديگر از روايات، روح را همانند باد، متحرک و هم سنخ آن معرفي كردهاند و روشن است كه اين تعبير را نميتوان درباره نفس ناطقه مجرد بهكار برد، بلكه مراد از آن روح حيواني و جسمانيت لطيف آن است:
4. قال ابوعبدالله عليه السلام: الروح متحرک كالريح، و انّما سمّي روحاً لانّه اشتق اسمه من الريح، و
1.بحار الأنوار، ج۱۰، ص۱۸۵، برخي از محققان، و از جمله در بين اصحاب مذهب تفكيك، تجرد نفس ناطق را انكار كرده و آن را نوعي ماده لطيف محسوب كردهاند و در اثبات آن به احاديثي، مانند همين حديث و بعضي ديگر از احاديث بعد استناد كردهاند؛ از جمله ر. ک : تنبيهات حول المبدء والمعاد، تنبيه نهم، دلالت آيات و احاديث بر مجرد نبودن روح، ص۲۳۳ به بعد و معاد، حسين رباني ميانجي، بخش سوم، روح و حقيقت آن. اما اين عقيده صحيح نيست، زيرا همانطور كه ديديم، روايات اسلامي معاني مختلفي براي نفس يا روح ذكر كردهاند. گاهي آن را به معناي نفس ناطق به كار برده و خلقت آن را مقدم بر عالم ماده محسوب كردهاند و گاهي هم آن را به معناي روح حيواني به كار بردهاند و با اشارات يا تصريحات گوناگون، آن را موجودي مادي معرفي كردهاند. توجه به اين كاربرد متفاوت واژه روح (يا نفس) و تفكيک معاني مختلف آن در احاديث معصومان عليهم السلام بسيار اهميت دارد كه اين محققان به آن توجه كافي نكردهاند؛ از جمله همين حديث كه روح را جسمي لطيف معرفي كرده و ادامه آن ـ كه ماده روح را از خون ميداند و آن را عامل حيات مادي معرفي ميکند ـ صراحت در روح حيواني دارد و نميتواند ناظر به روح عقل يا آن جوهر ناطق قدسي باشد كه وجودي نوراني داشته و بر اساس روايات متواتر، در عوالم ذر، حتي قبل از هرگونه بدني، حتي بدن ذرّي (يا ذرهاي)، تا چه رسد به بدن مادري و خون و گوشت آن، وجود داشته است.
2.بحار الأنوار، ج۱۰، ص۱۸۵، به نقل از الاحتجاج طبرسي.
3.التوحيد، ص۹۲؛ بحار الأنوار، ج۳، ص۲۴۴ ـ ۲۴۵.