2. اجتهاد
اخباريان اجتهاد را حرام شمرده و عمل به روايات معصومان عليهم السلام را واجب ميدانند. اين در حالي است که مجتهدان اجتهاد را واجب ميدانند. مجتهدان معتقدند که مجتهد کسي است که با ملکه به جميع احکام دين عالم باشد و چنين فردي مجتهد مطلق است؛ اما علماي مکتب اخباري غير از معصوم عليه السلام کسي را عالم به همه احکام الهي نميدانند. ۱
در حالي که انديشمندان مکتب اصولي براي رسيدن به مقام فتوا و اجتهاد، دانستن علومي همانند اصول فقه و رجال و... را شرط ميدانند ۲ ، عالمان مکتب اخباري جز معرفت به اخبار اهل بيت عليهم السلام و دانستن اصطلاحات و اشارات معصومين عليهم السلام چيزي را شرط فتوا نميدانند که البته مفتي بايد بر عدم وجود خبر معارض در برابر خبر مورد استناد، يقين حاصل نمايد. ۳
مرحوم شبر با اشاره به اين که معناي قديم اجتهاد نزد فقهاي اماميه عمل به ظن در احکام شرعي است که بطلانش مورد اتفاق اماميه است، اجتهاد مورد نزاع ميان اصولي و اخباري را معناي حادث آن، که تلاش براي جهت دستيابي به ظن حاصل از از ادله شرعي است، ميداند. ۴
وي دليل اخباريان را در منع اجتهاد از دوجهت؛ يکي ممنوعيت عمل به ظن در احکام شرعي و ديگري عدم توقف اجتهاد بر علومِ پيش نياز مانند اصول فقه و رجال و ... بر شمرده است. ۵
او به مانند اصحاب اصول، عمل به اين گونه ظنون را از اين جهت که بر حجيت آنها دلايل قطعي از کتاب و سنت موجود است، عمل به قطع دانسته و توقف اجتهاد بر علوم مذکور را ضرورتي غير قابل انکار ميداند. ۶ وي معتقد است که هر چند اخباريان از واژه ظن گريزاناند، اما غافل از اين که خود در دام آن گرفتارند:
بر اهل تتبع پوشيده نيست که اخباريان نيز بر خلاف مدعايشان به ظن عمل ميکنند؛ زيرا با وجود ظني بودن روايات از جهت دلالت و صدور، گريزي از عمل به چنين ظني ندارند و از طرفي، بر حجيت آن نيز دليلي قطعي اقامه ننمودهاند. با اين توصيف، چگونه ميتوانند مدعي اخذ به علم گردند، در حالي که از آن به دورند. از سوي ديگر، آنها استنباط احکام شرعي را از اخبار معصومان عليه السلام، براي هر کس که از اندک سوادي برخوردار باشد، جايز ميدانند. با اين وجود، آيا ميتوان گفت چنين شخصي به حکم واقعي خداوند پي برده و يا به مراد واقعي معصوم عليه السلام دست يافته است؟ هرگز چنين نيست؛ بلکه هرکس چنين ادعا کند، بر خداوند دروغ بسته، بويژه که مروي است کلام آن بزرگواران بر هفتاد وجه از معاني قابل انصراف بوده و براي آن بزرگواران در هر معنايي مخرجي است. ۷
1.دايرة المعارف تشيع، ج۲، ص ۹و ۱۰.
2.منية المحصلين في حقية طريقة المجتهدين, ص۴۰۸_۴۲۳.
3.دايرة المعارف تشيع، ج۲، ص۱۰.
4.منية المحصلين في حقية طريقة المجتهدين، ص۳۹۶.
5.همان، ص ۴۲۵ و ۴۲۶.
6.همان، ص۳۹۹.
7.همان، ص۴۶۶.