کاوشی در شناخت رجالی « ثابت بن دينار ابوحمزه ثمالی » - صفحه 205

بر سر داشت و قبايي به تن کرده و روپوشي همانند جبّه، روي قبا پوشيده و نعلين عربي در پا داشت. نعلينش را از پا بيرون کرد و در کنار ستون هفتم ايستاد. دست‌هايش را تا برابر گوش بالا برد و پس از تکبير گفتن، دست‌ها را پايين آورد. پس از تکبير وي گويا تمام موهاي بدنم راست شد. سپس چهار رکعت نماز نيکوي به جا آورد و شروع به خواندن اين دعا کردند: «إلهي کان قد عصيتک...». آن گاه بلند شد و رفت. من‌ايشان را دنبال کردم تا به مناخ کوفه ـ که توقفگاه شتران بود ـ رسيدم .ديدم غلام سياهي دو شتر همراه دارد. پرسيدم: اين آقا کيست؟ گفت: او را نشناختي؟ گفتم: نه. پاسخ داد: وي علي بن الحسين عليه السلام است. ابوحمزه گويد: خود را بر قدم‌هايش افکندم و پايشان رابوسيدم. آن جناب با دست خود سرم را بلند کرد و فرمود: سجود فقط براي خداوند است. گفتم: اي پسر رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم، براي چه اينجا آمده‌اي؟ فرمود: براي نماز در مسجد کوفه. اگر مردم بدانند نماز در اين مسجد چه فضيلتي دارد، به سوي آن بيايند، حتّي اگر به روش کودکان خود را به سوي آن کشان کشان برسانند (هر چند راه رفتن براي ايشان در نهايت سختي باشد). پس فرمودند: آيا ميل داري که با من قبر جدّم علي عليه السلام را زيارت کني؟ گفتم :بلي. حرکت کرد و من در سايه ناقه او بودم و براي من حديث مي‌گفت تا به «غريين» رسيدم و آن بقعه‌اي سفيد بود که نور از آن ساطع بود. حضرت از شتر خود پياده شد و دو طرف گونه خود را بر آن زمين گذاشت وفرمودند: اي ابا حمزه، اينجا قبر جدّم علي بن أبي طالب عليه السلام است. پس آن حضرت را به زيارتي زيارت کرد که ابتداي آن چنين است: «السّلام علي اسم الله الرضي ونور وجهه المضئ...». سپس با قبر مطهّر وداع نمود و به مدينه مراجعت کرد و من نيز بازگشتم. 1
از اين جريان مدح ابوحمزه استنباط مي‌شود؛ زيرا ايشان در زماني قبر اميرالمومنين حضرت علي عليه السلام را زيارت کرده‌ که همچنان قبر ايشان مخفي بوده است و اصحاب سرّ ائمه عليهم السلام چنين مي‌توانستند به زيارت قبر حضرتش عليه السلام نايل شوند و ابوحمزه نيز يکي از اين افراد بوده است. 2
د. علامه سيد محسن امين (م1371ق) در اعيان الشيعه چنين آورده است:
راوي نقل مي‌کند: نشسته بوديم، ناگاه اعرابي وارد شد و گفت: از مدينه آمده‌ام در حالي که جعفر بن محمد عليه السلام» 3 رحلت کرده‌اند. سپس ابوحمزه آه و ناله‌اي کشيد و دستش را به زمين کوبيد و گفت: امام عليه السلام در باره جانشين پس ازخود چه وصيتي کرده است؟پاسخ داد: به فرزندش عبدالله و موسي و همچنين منصور دوانيقي وصيت فرمود. سپس ابوحمزه گفت: خدا را شکر که ما را گمراه نکرد و امر کوچکي را بر ما روشن کرد و حال برادر بزرگ‌تر را مشخص کرد و امر بزرگي را پوشاند.

1.اصحاب امام صادق عليه السلام، ص۴۵ ـ ۴۶.

2.مستدرکات في علم الرجال، ج۲، ص۸۱؛ و نيز ر.ک : رجال الکشّي (اختيار معرفه الرجال)، ص۵۹.

3.اين خود از دلايل اثبات باقي ماندن ابوحمزه در زمان امام کاظم عليه السلام بوده است.

صفحه از 214