پس از آن به سرعت نزد قبر اميرالمؤمنين عليه السلام رفت و ما با او نماز گزارديم. سپس به او گفتم : آنچه را که گفتي، توضيح بده.گفت: همانا فرزند بزرگتر، عبدالله، به خاطر صافي کف پا امام نيست. امر کوچک، اين است که موسي بن جعفر عليه السلام با عبدالله بيعت نکرده است. مراد از مخفي نمودن امر بزرگ، اين است که اگر منصور دوانيقي در باره وصيت جعفربن محمّد عليه السلام پرسيد، به او چنين پا سخ ميدهند: تو را جانشين خود دانسته است. 1
در اهل سنّت، چنان که مشاهده خواهيدکرد، فقط ذهبي در مدح او سخن رانده است. ذهبي در باره وي چنين نگاشته است:
وي فنّ حديث را از شعبي، انس و ديگران فراگرفته و وکيع و ابونعيم و جماعتي از او استماع کردهاند و در صحّت قول نزد خاصّه و عامّه 2 بدان رتبه رسيده که هرگاه مدح، قدح يا حکمي کند و يا بر خبر واحدي تأکيد کند، آن را چون حديث متواتر شمارند و در سِلک حديث صحيح و موثّق به شمار آيد. 3
تضعيف
در تفسير العياشي چنين آمده است:
حديثي روايت کردهاند که اصبغ بن عبدالملک بهتر از ابوحمزه است و اين به خاطر شرابخواري ابوحمزه است، ولي اندکي قبل از وفاتش آن را رها کرد. ۴
در اين باره نيز از حسين بن ابي الخطّاب اين گونه وارد شده است:
من و عامر بن عبدالله بن جزاعه ازدي و نيز حجر بن زائده در کنار باب الفيل نشسته بوديم که به يک باره ابوحمزه ثمالي بر ما وارد شد. سپس به عامربن عبدالله گفت: تو نزد امام صادق عليه السلام بر من خدشه وارد ساختي؛ زيرا به او گفتي ابوحمزه شراب مينوشد. عامر جواب داد: من نزد ابا عبدالله بر تو خدشه وارد نساختم و ليکن از ايشان در باب مسکرات سؤال کردم، حضرت جواب دادند که هر مسکري حرام است و اضافه کردند ابوحمزه شراب مينوشيد، ولي هم اکنون از آن توبه کرده است. ۵ اين روايت و چند روايت ديگر به همين مضمون بيانگر قدح درباره ابوحمزه است. بر اين مطلب نقدهايي وارد است:
1. اصبغ بن عبدالملک ـ که در سند روايت وارد شده است ـ محرّف عبارت اصبع من عبدالملک است؛
1.أعيان الشيعة، ج۶، ص۱۴.
2.با تحقيق و بررسي در اقوال اهل سنّت به چنين نتيجهاي نرسيديم.
3.اصحاب امام صادق عليه السلام، ص۱۰۶.
4.حاوي الأقوال، ج۱، ص۲۹۹؛ رجال کشّي (اختيار معرفه الرجال)، ص۲۰۳، ش۳۵۷؛ معجم رجال الحديث، ج۴، ص۲۹۴، ش۱۹۶۰؛ خلاصه الأقوال في معرفه الرجال، ص۸۶ .
5.قاموس الرجال، ج۲، ص۴۴۶؛ رجال الکشّي (اختيار معرفه الرجال)، ص۲۰۱، ش۳۵۴؛ معجم رجال الحديث، ج۴، ص۲۹۴، ش۱۹۶۰؛ تنقيح المقال في علم الرجال، ج ۱، ص۱۹۰.