12. محمد بن علي بن حسن، ابو جعفر حلبي (ق6)
منتجب الدين او را چنين معرفي كرده است:
فقيه صالح كه شيخ طوسي را درک كرده است و سيد ضياء الدين راوندي و قطب الدين راوندي بر او قرائت كردهاند. ۱
شيخ حرّعاملي او را فاضل ماهر و از مشايخ ابن شهر آشوب معرّفي كرده است و بعيد ندانسته كه با محمد بن علي بن المحسن حلبي يكي باشد. ۲
ميرزا حسين نوري در خاتمه المستدرك در نقل كتاب الديات ۳ از جامع يحيي بن سعيد، عموزاده محقّق، سه طريق او را به اين اصل آورده كه در طريق سوم آن، نام محمد بن علي بن الحسن حلبي آمده است. در كتاب مختصر بصائر الدرجات نيز حديثي به نقل از او، از شيخ طوسي، به سند شيخ، از امام باقر عليه السلام نقل شده است. ۴
علي بن طاووس حلّي نيز در ابتداي كتاب فلاح السائل خود در ذكر طرق روايات آن كتاب، نام ابوجعفر محمد بن علي بن الحسن حلبي را در طريق سوم ذكر كرده است ۵۶
13. حسين بن عقيل بن سنان خفاجي حلبي (م557ق)
او يكي از علماي اصولي و از سران شيعه است و كتابي در فقه به نام المنجي من الظلال في الحرام والحلال نوشته كه بالغ بر بيست جلد است و دلالت بر تبحّر وي دارد. وي در سال 557ق، وفات يافت. ۷
14. محمد بن عبدالملك بن احمد بن هبة الله بن ابي جراده (م566ق)
وي قاضي، اديب و شاعر حلبي بود كه به بغداد سفر كرد و حديث روايت نمود. او شرحي بر قصيده ميميّه ابو فراس حمداني دارد و نيز كتابي به نام الآثار المروية في فضائل العترة العلوية نوشته كه در شرح مذكور به آن ارجاع داده است. او در سال 565 يا 566ق، در حلب از دنيا رفت. ۸
15. خليل بن خمر تكين حلبي (ق6)
ابن ابي طي نوشته است:
1.فهرست منتجب الدين، ص ۱۰۱.
2.امل الآمل، ج ۲، ص ۲۸۲.
3.يكي از اصول حديثي مشهور است كه مشايخ سه گانه شيعه در الكافي و التهذيب و الفقيه به آن اعتماد كرده اند.
4.مختصر بصائر الدرجات، ص ۱۰۷.
5.فلاح السائل و نجاح السائل، ص ۵.
6.اين نكته قبلاً ذكر شد كه شيخ حرّ عاملي احتمال داده كه و ي با محمد بن علي بن المحسن مشترک باشند، اما ميرزاي نوري، اتحاد اين دو نفر را بسيار بعيد دانسته و مي گويد: آنچه در اجازات ذكر شده و نيز تصريح ابن شهر آشوب در ابتداي مناقب كه استادش محمد بن علي بن المحسن همانند بيشتر اساتيدش از آن دو شيخ بزرگوارش (يعني شيخ طوسي و ابي الوفاء مقرّي رازي) نقل مي كند و اگر خود بدون و اسطه از شيخ طوسي نقل مي نمود، ذكر اساتيد در مرتبه بالاتر اولي بود، چرا كه روش بزرگان، نقل روايات از مشايخ بالاتر بوده است... (خاتمة المستدرک، ج۳، ص۶۲).
7.لسان الميزان، ج ۲، ص ۲۹۹، تاريخ الاسلام، ج۳۵، ص۱۵۷، معجم اعلام الشيعة، ج۱، ص۱۷۴.
8.اعيان الشيعة، ج۹، ص۳۹۲. در بعضي از كتاب هاي اهل سنّت توصيف و تمجيدهايي بدون اشاره به شيعه بودن وي شده است. ر.ک : الوافي بالوفيات، ج۴، ص۳۰ و تاريخ الاسلام، ج۳۹، ص۲۳۴.