109
مَنهَجُ اليقين

[ فرق ميان خوف از خدا و ياس از رحمت الهى ]

و فرق ميانه خوف و قنوط ، و همچنين ميانه رجا و اغترار ، چند احتمال دارد : يكى موافق ظاهر سياقِ اين كلام شريف كه : اگر ترس آدمى از راه ملاحظه عمل خود و اطّلاع بر قبح و شناعت مخالفت الهى باشد ، خوب و مسمّا به خوف باشد ، و اگر از ندانستن مرتبه كَرَم الهى و احتمال نقص و كوتاهى در طرفِ رحمتِ نامتناهى باشد ، خوب نيست و مسمّا به قنوط باشد . و همچنين ، منشأ اميد ، اگر نظر كردن به بلندى مرتبه كَرَم و رحمت باشد ، ممدوح و موسوم به رجا باشد ، و اگر از توهّم خوبىِ اعمال و كثرت عبادات باشد ، مذموم و مسمّا به اغترار و گول خوردن باشد .
و احتمال ديگر ـ چنانچه از بعضى احاديث ظاهر مى شود ـ ، آن است كه خوف و رجا ، عبارت از اميد و ترسِ صادق است و قنوط و اغترار ، به معنى اميد و ترس ِ كاذب است ؛ يعنى اگر از ترس آثار و علاماتْ ظاهر شود و موجب اجتناب از قبايح شود ، صاحبش در دعوى خوف ، صادق خواهد بود و معنى خوف در حال او محقَّق خواهد ، و اگر چنين نباشد ، دعوى اش دروغ و خوفش بى اصل خواهد بود . چنانچه اگر كسى دعوى كند كه : «من از شير مى ترسم» يا «از خودن زهر قاتل ، انديشه دارم» و بعد آن كه شير يا كاسه زهر حاضر شود ، بى باكانه با شير بازى كند و بر او سوار شود و بى تابانه از شربتِ زهر ، نوش نمايد ، همه عقلا حكم مى كنند به آن كه در دعوى خوف ، كاذب است و اصلاً از اين دو چيز نمى ترسد . و اگر وقتى كه نظرش بر شير افتد ، گريزد و اگر او را به تكليف خواهند به او نزديك سازند ، اِبا و امتناع نمايد و بعد از ديدن كاسه زهر ، آثار تنفّرِ طبيعت از او ظاهر و هويدا باشد ، تصديقش مى نمايند و خائفش مى نامند .
و در باب اميد ، اگر كسى دعوى اش مقارن شواهد و آثار باشد ۱ ، مثل آن كه گويد : «از پادشاه ، اميد جايزه و عطا دارم» و «از مزروع خود ، اميد حاصل» يا «از تجارت [ خود ] ، توقّع نفع دارم» ، و به مراسم خدمت پادشاه ، چنانچه دَأب چاكران و طالبانِ قرب و عطاست ، قيام نمايد و لوازمِ تربيت مزروع را از آب دادن ِ به وقت و حفظ از مخرّب و ساير مفسدات و آنچه معهود ميانه زارعان است ، به جا آورد ، و در تجارت ، به قانون تجّار عمل نمايد ، صاحب اميد و صادقش مى دانند و اگر چنين نباشد ، دروغ گو و مأيوسش مى خوانند . پس كسى كه دعوىِ خوف از عذاب اليم و اميد به فضل عميم نمايد ، چگونه با ارتكاب مناهى و قبايح ، و اِعراض از لوازم بندگى و ترك عبادات ، صادق تواند بود و عاقلى ، اطلاق لفظ «راجى» و «خائف» بر او خواهد نمود؟! و اين معنى از كلام حضرت امير المؤمنين على عليه السلام كه در باب دروغ مذكور شد ، ظاهر بود .
و كلينى رحمه الله از حضرت امام جعفر صادق عليه السلام روايت كرده كه به آن حضرت گفتند كه : جمعى از شيعيان شما ، مرتكب معاصى مى شوند و مى گويند كه : ما اميد داريم . فرمود كه : دروغ مى گويند . اين جماعت ، شيعه ما نيستند . اين طايفه ، تابع آرزوهاى خودند . كسى كه اميد چيزى مى دارد ، در تحصيل آن سعى مى كند ، و كسى كه از چيزى مى ترسد ، از آن مى گريزد . ۲ و قريب به اين مضمون ، حديثى ديگر روايت كرده .
و از آن حضرت ، روايت كرده كه فرمود : مؤمن ، به مرتبه ايمان نمى رسد تا صاحب خوف و رجا نباشد ، و صاحب خوف و رجا نمى شود تا سعى و عمل در بابِ آنچه اميد و خوف دارد ، به جا نياورد . ۳
و احتمال ديگر ، آن است كه خوف و رجا ، اگر به سرحدّ افراط و غلبه بر ضدّ خود رسند ، مذموم باشند . و اوّل ، مسمّا شود به قنوط و يأس مِن روح اللّه . و دويّم ، موسوم باشد به اغترار و اَمن ِ مِن مكر اللّه .

1.. الف: - «تصديقش مى نمايند و خائفش مى نامند . و در باب اميد ، اگر كسى دعوى اش مقارن شواهد و آثار باشد» .

2.. الكافى ، ج ۲ ، ص ۶۸ و ۶۹ ، ح ۶ .

3.. همان ، ص ۷۱ ، ح ۱۱ .


مَنهَجُ اليقين
108
  • نام منبع :
    مَنهَجُ اليقين
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1388
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 319911
صفحه از 527
پرینت  ارسال به