[ ب . احاديث ]
و امّا احاديثى كه دلالت بر تقيّه مى كند ، از آن جمله ، روايت ايشان [اهل سنّت ]بر كفر ۱ در باب عمّار و دو كس كه مُسَيلمه كذّاب ، اكراه ايشان نمود و مذكور شد و امثال آن در احاديث ايشان ، موجود است و چندان غرضى به ذكر آنها متعلّق نيست ؛ چه ايشان ، چنان كه گذشت ، انكارِ مطلق تقيّه نمى كنند و [ براى ]اثبات خصوصيّات به نحوى كه بر ايشان حجّت [ تمام ]شود ، بعضى از احاديث اهل بيت عليهم السلام را به جهت تحقيق حق و اداى حقّ در اين ۲ مقام ، ذكر مى كنيم .
روايت كرده محمّد بن يعقوب رضى الله عنه در كافى و احمد بن محمّد بن خالد برقى ۳ رحمه الله در كتاب محاسن ، از حضرت امام جعفر صادق عليه السلام كه فرمود : حذر كنيد و پرهيز نماييد در باب دين خود ، و بپوشانيد و مستور سازيد آن را به تقيّه ؛ زيرا كه هر كس كه تقيّه نمى كند ، ايمان ندارد و شما (يعنى شيعيان) ، در ميان مردم ، حكم زنبور عسل [ را ] داريد كه اگر طيور بدانند كه در جوف زنبور عسل ، چه چيز است ، همه را مى خورند و هلاك مى كنند . و اگر مردم بدانند كه در دلِ شما محبّت اهل بيت عليهم السلام است ، شما را به زبان مى خورند و از راه ايذا ـ كه در سرّ و علانيه به شما مى رسانند ـ ، از دشنام عِرضى و غير آن از انواع ضرر ، مستأصل مى كنند ، چنانچه كسى زراعتى را درو كند به داس .
پس فرمود كه : حق تعالى ، رحمت خود را شامل حال بنده اى سازد از جمله شما كه در محبّت ما ثابت و راسخ باشد . ۴
و از آن حضرت ، روايت كرده اند كه در تفسير قول الهى كه مى فرمايد : « أُوْلَئِكَ يُؤْتَوْنَ أَجْرَهُم مَّرَّتَيْنِ بِمَا صَبَرُواْ وَ يَدْرَءُونَ بِالْحَسَنَةِ السَّيِّئَةَ »۵ ؛ يعنى : «آن جماعت را خداى تعالى ، اجر مضاعف عطا مى كند ، به سبب صبرى كه كرده اند و دفع كرده اند از خود به خوبى ، بدى را» ، فرمود كه : مراد به صبر ، تقيّه است و همچنين مراد به حَسَنه ، تقيّه است و مراد به سيّئه ، افشا و مخالفت تقيّه است . ۶
و كلينى ، از حضرت امام جعفر صادق عليه السلام روايت كرده است كه : تقيّه هيچ كس به تقيّه اصحاب كهف نمى رسد كه ايشان ، در عيدهاى كفّار ، حاضر مى شدند و زُنّار مى بستند . پس خداى تعالى ، اجر ايشان را دو چندان گردانيد . ۷
و كلينى رحمه الله در كافى و حِميَرى در كتاب قرب الإسناد ، از حضرت ابى عبد اللّه عليه السلام روايت كرده اند كه به آن حضرت گفتند كه : مردمان ، چنين روايت مى كنند كه حضرت امير المؤمنين عليه السلام بر بالاى منبر كوفه فرموده كه : «اَيّها الناس! به تحقيق كه شما را تكليف خواهند كرد كه مرا سَب كنيد . پس اطاعت كنيد ؛ يعنى دشنام بدهيد . بعد از آن ، تكليف خواهند نمود كه از من ، بيزار شويد با وجود آن كه من بر دين حضرت پيغمبرم صلى الله عليه و آله » ؛ و نفرمود : «اظهار بيزارى از من مكنيد» .
بعد از آن ، سائل گفت ۸ كه : خبر ده مرا كه اگر كسى اختيار كشته شدن كند ، نه اظهارِ بيزارى ، چون خواهد بود؟ حضرت فرمود كه : واللّه كه بر او نيست و جايز نيست او را ، مگر آنچه عمّار بن ياسر كرد در وقتى كه اهل مكّه ، او را اِكراه كردند و دلش به ايمان ، مطمئن بود ! پس حق تعالى ، در شأن او اين آيه فرستاد كه : « إِلَا مَنْ أُكْرِهَ وَ قَلْبُهُ مُطْمَئِنّ بِالْاءِيمَانِ » . ۹ و حضرت پيغمبر صلى الله عليه و آله بعد از نزول اين آيه ، فرمود كه : يا عمّار! اگر نوبت ديگر به چنين واقعه اى اُفتى ، آنچه كردى ، بكن ؛ زيرا كه خداى ـ عزَّ و جلَّ ـ عذر تو را فرستاده و فرموده كه : اگر ديگر چنين حالتى روى دهد ، بكنى آنچه كردى . ۱۰
و عيّاشى در تفسير خود ، قريب به اين مضمون ، از حضرت امام محمّد باقر عليه السلام روايت كرده و اين حديث ، به حَسَب ظاهر ، منافى آن خبرى است كه قبل از اين مذكور شد كه بعضى از علما گفته اند كه : ترك تقيّه در اظهار برائت از اهل بيت عليهم السلام مستحب يا مباح است . ۱۱
و مؤيّد اين مضمون است آن كه كلينى رحمه الله و عيّاشى از حضرت امام جعفر صادق عليه السلام روايت كرده اند كه فرمود كه : چه چيز مانع شد ميثم تمّار را از تقيّه؟ واللّه كه مى دانست كه اين آيه : « إِلَا مَنْ أُكْرِهَ وَ قَلْبُهُ مُطْمَئِنّ بِالْاءِيمَانِ » ، در شأن عمّار و اصحاب او نازل شده ! ۱۲
و از حديثى طويل كه شيخ طبرسى در كتاب احتجاج ، از حضرت امير المؤمنين عليه السلام روايت كرده ، مستفاد مى شود كه تقيّه كردن در مقام اضطرار به اظهار برائت ، بهتر است از ترك ، با آن كه ترك تقيّه جايز نيست . ۱۳ واللّه تعالى يعلم !
و ابن بابويه رحمه الله در كتاب خصال ، از حضرت امام جعفر صادق عليه السلام روايت كرده كه : عمل نمودن به تقيّه در جايى كه محلّ تقيّه باشد ، واجب است و مخالفت ، قَسَم و كفّاره لازم نمى شود كسى را كه از روى تقيّه ، قَسَم بخورد و غرضش در آن ، دفع ظلم بوده باشد از خود . ۱۴
و در كتاب عيون أخبار الرضا عليه السلام ، از آن حضرت عليه السلام قريب به اين مضمون ، در حديثى كه شرايع دين را به جهت مأمون بيان فرموده ، روايت نموده ۱۵ و در كتاب إكمال الدين ، از حضرت امام رضا عليه السلام روايت كرده كه فرمود كه ۱۶ : كسى كه وَرَع ندارد ، دين ندارد و كسى كه تقيّه ندارد ، ايمان ندارد . و به تحقيق كه گرامى ترين كس از شما پيش خداى تعالى ، كسى است كه عمل به تقيّه بيشتر مى كند ، پيش از آن كه قائم اهل بيت عليهم السلام ظاهر شود . پس كسى كه قبل از خروج قائم ما تركِ تقيّه كند ، از ما نيست . ۱۷
و در كتاب معانى الأخبار ، از حضرت امام جعفر صادق عليه السلام روايت كرده كه ابو بصير سؤال كرد از تفسير قول الهى كه مى فرمايد : « يَـأَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ اصْبِرُواْ وَصَابِرُواْ وَرَابِطُوا » . ۱۸ فرمود كه : « اصْبِرُواْ » يعنى صبر كنيد بر مصيبت ها ۱۹ . « وَ صَابِرُواْ » ، يعنى با ايشان به صبر ، سلوك كنيد در باب تقيّه . و « وَ رَابِطُوا » ، يعنى چنانچه مرابطين حفظ سرحدّ مسلمانان مى كنند به نگاه داشتن اسب و تهيّه اسباب حَرب ، شما محافظتِ آن كس بكنيد كه اقتدا به او مى كنيد ، يعنى امام عليه السلام . « وَاتَّقُواْ اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ » ؛ ۲۰ و از خداى تعالى حذر كنيد ، تا شايد كه رستگار شويد . ۲۱
و برقى در كتاب محاسن ، از حضرت ابى عبد اللّه عليه السلام روايت كرده كه فرمود : كسى كه افشاى چيزى از امر ما كند كه در ضمن آن ، ضرر به ما رسد ، مثل كسى است كه ما را عمدا كشته باشد ، نه آن كه به خطا و ندانسته كشته باشد . ۲۲
و از آن حضرت ، روايت نموده در تفسير قول خداى تعالى : « وَيَقْتُلُونَ الْأَنبِيَآءَ بِغَيْرِ حَقٍّ » ؛ ۲۳ يعنى : «مى كشند پيغمبران را به ناحق» ، مى فرمود كه : واللّه كه نكشتند انبيا را به شمشير ؛ و ليكن سرّ ايشان را منتشر كردند و افشا نمودند . پس قاتل ايشان بودند . ۲۴
و محمّد بن يعقوب كلينى رضى الله عنه روايت كرده از حضرت امام جعفر صادق عليه السلام كه مى فرمود : حذر كنيد و پرهيز نماييد از آن كه كارى از شما سر زند كه باعث سرزنش ما شود ؛ زيرا كه فرزندى كه بد است ، باعث سرزنش پدر خود مى شود ، به اعمالى كه مى كند ؛ و زينت آن كسى باشيد كه به او متوسّل شده ايد و عيب و عار او مباشيد . صِله و مهربانى كنيد قبيله و خويشان خود را ، و عيادت بيمارانِ ايشان ، به جا آريد و در [ تشييع ] جنازه ايشان ، حاضر شويد ، و بايد كه در هيچ كارى ۲۵ از كارهاى خير ، ايشان بر شما سبقت نگيرند ؛ زيرا كه چون شما متابع اهل بيتيد ، سزاوارتريد به اعمال خير از ايشان . و اللّه كه پرستيده نشده است خداى تعالى به چيزى كه نزد او دوست تر باشد از خب ء ! راوى پرسيد كه : خب ء چه چيز است؟ حضرت فرمود كه : آن ، تقيّه است . ۲۶
و از آن حضرت ، روايت كرده كه فرمود : تقيّه ، سپر مؤمن است و تقيّه ، حِرز و نگاه دارنده مؤمن است ؛ و ايمان نيست مر كسى را كه تقيّه ندارد . به درستى كه حديث ما به دست يكى از بندگان الهى مى افتد . پس در ميان خود و خدا به آن عمل مى كند و خدا را موافق آن ، عبادت مى كند . پس آن حديث ، در دنيا ، عزّت و شرفِ آن بنده است و در روز قيامت ، از براى او نور و روشنى است . و بنده ديگر ، حديثى از احاديث ما به دست او مى افتد . پس آن را افشا مى كند و موجب خوارى و مذلّت او مى شود در دنيا . و خداى تعالى ، آن نور را از او سلب مى كند . ۲۷
و از آن حضرت ، روايت كرده كه فرمود به معلّى بن خُنَيس كه : يا معلّى! امر ما را پنهان دار و افشا مكن ؛ زيرا كه كسى كه پنهان سازد امر ما را و افشا نكند ، خداى تعالى ، او را عزيز مى گرداند در دنيا و امر ما را نورى مى گردانَد پيشِ روى او در قيامت كه قائد و راهبر او باشد تا بهشت .
يا معلّى! كسى كه افشا مى كند امر ما را و كتمان نمى كند ، ذليل مى سازد خداى تعالى ، او را به آن امر ، و سلب مى كند نور را و زايل مى سازد از برابر او ، و آن را ظلمت و تاريكى مى سازد كه ببرد او را به جهنّم .
يا معلّى! به درستى كه تقيّه ، از جمله دين من و دينِ پدران من است و كسى كه تقيّه ندارد ، دين ندارد .
يا معلّى! به درستى كه خداى تعالى ، دوست مى دارد كه بپرستند او را پوشيده و پنهان ، چنانچه دوست مى دارد كه بپرستند او را به ظاهر و علانيه .
يا معلّى! به درستى كه كسى كه افشا مى كند امر ما را ، مثل كسى است كه امر ما را انكار مى كند . ۲۸
و از آن حضرت ، روايت كرده كه فرمود : نفس كشيدن كسى كه به جهتِ ما در غم ۲۹ و اندوه باشد و از ظلمى كه بر ما شده ، غمگين باشد ، تسبيح الهى است و اندوهش ، بندگى خداست و پوشيدنِ او سرّ ما را ، جهاد فى سبيل اللّه است . ۳۰
و از حضرت امام محمّد باقر عليه السلام روايت كرده كه عبد اللّه بن عطا به آن حضرت گفت كه : دو كس از اهل كوفه را گرفتند و به ايشان گفتند : بيزار شويد از على بن ابى طالب عليه السلام . پس يكى اظهار برائت كرد و ديگرى اِبا و امتناع نمود . آن يكى [ را ] كه اظهار [ برائت ] كرد ، رها كردند و آن ديگرى را بكُشتند . فرمود : امّا آن كه اظهار برائت كرد ، در دين خود ، فقيه و عالم بوده ، و آن كه نكرده ، تعجيل در رفتن بهشت كرده . ۳۱
و ابن بابويه رحمه الله در كتاب معانى الأخبار ، از حضرت امام جعفر صادق عليه السلام روايت كرده كه فرمود به سفيان بن سعيد كه : يا سفيان! بر تو باد تقيّه ؛ زيرا كه تقيّه ، سنّت ابراهيم خليل عليه السلام است و خداى تعالى به موسى و هارون عليهماالسلام فرمود كه : «اذْهَبَآ إِلَى فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغَى * فَقُولَا لَهُ قَوْلًا لَّيِّنًا لَّعَلَّهُ يَتَذَكَّرُ أَوْ يَخْشَى» . ۳۲ به ايشان فرمود كه : او را به كُنيه نام بريد (چون كسى را كه تعظيم مى كنند ، او را به كُنيه خطاب مى كنند) و بگوييد به او كه : «يا اَبا مُصعَب!» . و به تحقيق كه رسول خدا صلى الله عليه و آله ، وقتى كه اراده سفرى مى كرد ، به طريق توريه سخن مى گفت ، يعنى به نحوى كه ظاهرش مردم را به گمان مى انداخت كه اراده طرفى فرموده ، و معنى غيرِ ظاهر ، مراد آن حضرت بود و اراده طرفى ديگر داشت و مى فرمود كه : پروردگار من ، مرا امر كرده كه با مردمان به طريق مدارات سلوك كنم ، چنانچه مرا امر كرده به آن كه فرائض را به جا آورم .
و ادب و طريقه تقيّه را تعليمِ او فرموده و گفته كه : «ادْفَعْ بِالَّتِى هِىَ أَحْسَنُ فَإِذَا الَّذِى بَيْنَكَ وَ بَيْنَهُ عَدَ وَةٌ كَأَنَّهُ وَلِىٌّ حَمِيمٌ» ؛ ۳۳ يعنى : از خود بگذران و دفع كن به نحوى كه بهترينِ روش ها باشد كه اگر چنين كنى ، ناگاه ، آن كسى كه ميانه تو و او دشمنى و عداوت باشد ، به منزله دوستى مى شود كه با تو خويشى داشته باشد . و نمى رسند به اين طريقه ، مگر كسانى كه صاحب صبر بوده باشند ، و نمى رسد به او ، مگر كسى كه صاحبِ بهره و نصيبى عظيم بوده باشد .
يا سفيان! كسى كه تقيّه را در دين الهى كار فرمايد ، به مرتبه رفيعى از مراتب عزّت رسيده ، مثل كسى كه بر كوهان شتر ، سوار شده باشد . به تحقيق كه عزّت مؤمن ، در آن است كه زبان خود را نگاه دارد و كسى كه اختيار زبان خود را نداشته باشد ، پشيمان مى شود . ۳۴
و كلينى رحمه الله از حضرت امام محمّد باقر عليه السلام روايت كرده كه فرموده كه : تقيّه را خداى تعالى حلال كرده در هر چيزى كه آدمى در آن ، مُضطر شود و چاره اى نداشته باشد . ۳۵
و همچنين ۳۶ از آن حضرت ، روايت كرده كه فرمود : تقيّه ۳۷ را خداى تعالى ، از براى آن مقرّر ساخته كه خون ، به آن محفوظ بمانَد و ريخته نشود . پس هر گاه به خون برسد ، تقيّه جايز نيست . ۳۸
و از اين اخبار ، ظاهر شد كه حضرت رسول صلى الله عليه و آله و ائمّه طاهرين عليهم السلام مُدارات و تقيّه مى فرموده اند .
و از جمله بركات تقيّه ائمّه ما عليهم السلام آن است كه معاندان ايشان در بلاد خود بر منابر ، هر گاه اسم شريف يكى از ايشان مذكور شود ، به غير از آن كه از روى تعظيم و توقير [ از آنان ] ياد نمايند ، چاره اى ندارند و قادر بر آن نيستند كه بگويند ايشان ، بر ضلالت و باطل بوده اند .
1.. ب و ج : - «ايشان بر كفر» .
2.. الف و ب : + «در اين» .
3.. الف : - «برقى» .
4.. الكافى ، ج ۲ ، ص ۲۱۸ ، ح ۵ ؛ المحاسن ، ج ۱ ، ص ۲۵۷ ، ح ۳۰۰ .
5.. سوره قصص: آيه ۵۴ .
6.. الكافى ، ج ۲ ، ص ۲۱۷ ، ح ۱ .
7.. همان ، ص ۲۱۸ ، ح ۸ .
8.. ب : «پرسيد» ؛ الف : «فرمود» .
9.. سوره نحل ، آيه ۱۰۶ .
10.. الكافى ، ج ۲ ، ص ۲۱۹ ، ح ۱۰ ؛ قرب الإسناد ، ص ۱۲ ، ح ۳۸ .
11.. تفسير العيّاشى ، ج ۲ ، ص ۲۷۱ ، ح ۷۳ .
12.. الكافى ، ج ۲ ، ص ۲۲۰ ، ۱۵ ؛ تفسير العيّاشى ، ص ۲۷۱ ، ح ۷۲ .
13.. الإحتجاج ، ج ۱ ، ص ۳۵۴ .
14.. الخصال ، ص ۶۰۷ .
15.. عيون أخبار الرضا عليه السلام ، ج ۱ ، ص ۱۳۲ ، ح ۱ .
16.. ج : - «كه» .
17.. كمال الدين و تمام النعمة ، ص ۳۷۱ ، ح ۵ .
18.. سوره آل عمران ، آيه ۲۰۰ .
19.. الف : - «بر مصيبت ها» .
20.. سوره آل عمران ، آيه ۲۰۰ .
21.. معانى الأخبار ، ص ۳۶۹ ، ح ۱ .
22.. المحاسن ، ج ۱ ، ص ۲۵۶ ، ح ۲۸۹ .
23.. سوره آل عمران ، آيه ۱۱۲ .
24.. الكافى ، ج ۲ ، ص ۳۷۱ ، ح ۷ .
25.. ج : «امرى» .
26.. الكافى ، ج ۲ ، ص ۲۱۹ ، ح ۱۱ .
27.. همان ، ص ۲۲۱ ، ح ۲۳ .
28.. همان ، ص ۲۲۳ و ۲۲۴ ، ح ۸ .
29.. ب و ج : - «در غم و اندوه باشد و از ظلمى كه بر ما شده» .
30.. همان ، ص ۲۲۶ ، ح ۱۲ .
31.. همان ، ص ۲۲۱ ، ح ۲۱ .
32.. سوره طه ، آيه ۴۳ و ۴۴ .
33.. سوره فصّلت ، آيه ۳۴ .
34.. معانى الأخبار ، ص ۳۸۶ ، ح ۲۰ .
35.. الكافى ، ج ۲ ، ص ۲۲۰ ، ح ۱۸ .
36.. ج : «همچنين» .
37.. الف و ب : - «تقيّه را خداى تعالى حلال كرده در هر چيزى كه آدمى در آن ، مُضطر شود و چاره اى نداشته باشد . و همچنين از آن حضرت ، روايت كرده كه فرمود» .
38.. همان ، ح ۱۶ .