نقد رفتار و گفتار مخالفان
در اين حادثه چند كار نادرست انجام شده است:
ـ مخالفت با پيامبر صلي الله عليه و آله و تخلف از دستور ايشان با آن قرآن ميفرمايد:
«اطيعوا الله و اطيعوا الرسول»؛ (نساء: آيه 59) «و من يطع الرسول فقد اطاع الله»؛ (نساء: آيه80) «و ما اتاكم الرسول فخذوه و مانهاكم عنه فانتهوا»؛ (حشر: آيه 7) «و ما كان لمومن و لا مومنه اذا قضي الله و رسوله ان يكون لهم الخيره من امرهم و من يعص الله و رسوله فقد ضل ضلالا مبينا»؛ (احزاب: آيه 36) «و من يعص الله و رسوله فان له نار جهنم خالدين فيها ابدا». (جن: آيه 23)
ـ بلندكردن صدا در حضور رسول خدا كه قرآن كريم از آن نهي فرمودهاست: «يا أيها الذين آمنوا لا ترفعوا أصواتكم فوق صوت النبي ولا تجهروا له بالقول كجهر بعضكم بعضا أن تحبط أعمالكم وأنتم لا تشعرون» (حجرات: آيه2)
ـ آزردن و خشمگين كردن آن حضرت. در اين حادثه آن حضرت ناراحت شدند و فرمودند: «از نزد من برويد»؛ در حاليكه قرآن ميفرمايد: «وما كان لكم أن تؤذوا رسول الله» (الأحزاب: آيه 53) وقال تعالى: «...والذين يؤذون رسول الله لهم عذاب أليم» (التوبة: آيه 61) وقال سبحانه: «إن الذين يؤذون الله ورسوله لعنهم الله في الدنيا والآخرة» (الأحزاب: آيه57).
ـ اتهام هذيان گفتن كه در واقع انكار عصمت آن حضرت است، در حالي كه هيچ مسلماني نميتواند عصمت ايشان را ـ حداقل در مقام بيان ـ انكار كند و قرآن ميفرمايد: «و ما اتاكم الرسول فخذوه و مانهاكم عنه فانتهوا»؛ (حشر: آيه7) «و ما ينطق عن الهوي»؛ (نجم: آيه3) «و ما صاحبكم بمجنون» (تكوير: آيه22).
ـ اكتفا به قرآن. اين گفتار يعني انكار نياز به سنت كه هيچ مسلماني نميتواند به آن ملتزم شود. خداوند تبيين معارف قرآن را از وظايف پيامبر صلي الله عليه و آله ميشمرد: «وأنزلنا إليك الذكر لتبين للناس ما نزل إليهم» (النحل: آيه44) و روشن است كه تمام احكام و معارف به تفصيل در قرآن نيامده است.
اگر قرآن براي هدايت امت كافي است، چرا مسلمانان اختلاف دارند و هر يک براي عقايد خود، از قرآن دليل ميآورند؟ مگر خليفه به كفايت يا عدم كفايت قرآن آگاهتر از پيامبر صلي الله عليه و آله بود؟
اگر نيازي به وصيت نبود، آنان چرا وصيت كردند؟! خليفه اول در حال اغما، وصيتي را كه عثمان از طرف او براي خليفه دوم نوشته بود، تاييد و خليفه دوم در بستر مرگ، به تشكيل شورا وصيت کرد.