امام سجاد علیه السلام
اللّهُمَّ إنّي أعتَذِرُ إلَيكَ مِن مَظلومٍ ظُلِمَ بِحَضرَتِي فلَم أنصُرْهُ، و مِن مَعروفٍ اُسدِيَ إلَيَّ فلَم أشكُرْهُ، و مِن مُسِيءٍ اعتَذَرَ إلَيَّ فلَم أعذِرْهُ .
بار خدايا! من از درگاه تو عذر مىخواهم اگر در حضور من به ستمديدهاى ستم رسيده و من ياريش نرساندهام. و اگر به من نيكى و احسانى شده و من سپاسگزارى نكردهام. و اگر بد كنندهاى از من پوزش خواسته و من پوزش خواهى او را نپذيرفتهام.
الصحيفة السجّاديّة : الدعاء 38 .
راوی: امروز صدای گامهای خورشيد خوبان در شهر قم طنينانداز میشود و مردم قم كه در سالروز ميلاد هشتمين امام شيعيان ميزبان حضرت آيتالله خامنهای مقام معظم رهبری هستند با آذينبندی معابر عمومی و خيابانهای شهر مقدس قم به استقبال ايشان رفتهاند.
خيلی دور خيلی نزديك، صدای قدمهايش آرام آرام شنيده میشود، فقط كافی است چشمهايت را ببندی و عشق را به تصوير بكشی.كافی است به لحظههای فراق فكر كنی تا شيرينی ديدار را با عمق وجود احساس كنی، راه بسيار است و طولانی اما اميد وصل دوری و ديری را پشت سر میگذارد و بارها اين جمله را با خود تكرار میكنی «اندكی ديگر میبينمش» اندكی صبر سحر نزديك است...اينجا است كه بايد به خودت نهيب بزنی عشق اينجاست، تو كجايی، عشق اينجا در فريادها موج میزند، عشق اينجا كلام میشود و بر لبها مینشيند و صدا میشود و امواجش به گوش همه میرسد.بگذار همه بشنوند صدای فريادمان را كه در تهنيت ديدار و شور و اشتياق حضورش بلند شدهاست، وای مگر میشود شكوه اين ديدار را ديد و ساكت ماند، سكوت نوعی ظلم است، آخر مهربانی با بلندای تمام دست گشوده و اگر نگيری و اگر از كنارش رد شوی و نفهمی ديگر هيچ نمیبينی و نمیشنوی.امروز مردم دسته دسته و فوج فوج ايستادهاند، حركت میكنند، گريه میكنند، فرياد میزنند، عدهای احساستشان را اينطور بيان میكنند خوش آمدی؛ گريه و اشك و اين بغض است كه راه بيان ارادت را میبندد از سر شوق.امروز منم كه راهی كوی توام اميد وصال میكشد سوی توامامروز زن، مرد، جوان و پير، فرقی نمیكند كه هستی تنها دوست داری باشی، دوست داری حضورش را ببينی و سالها برای خودت خاطره كنی آمدنش را، و ديدنش را، تمام آنها را در صندوقخانه دل حفظ كنی و هر از چند گاهی با مرور و تكرارش باز به وجد آيی.صدا و هياهوی جمعيت هم نمیتواند از صدای نزديك شدن ديدار بكاهد، دل توی دلت نيست، الان میآيد وای نه... اما مهربانیاش آنقدر است كه نااميد نشوی، ناگهان صدای صلوات است كه در فضا پر میشود و میآيد و آمد و ديدی ...دست تكان میدهی، دست تكان میدهد، لبخند میزنی، لبخند میزند، فاصله است و نيست اشك است و نيست و اين فاصلههاست كه در ديدار گم میشود و صبر به پايان میرسد.يعنی انتهای هر انتظاری آنقدر زيباست، پس راست میگويند كه ميوه صبر شيرين است...