کشته شدن مختار رهبر قیام خونخواهی امام حسین (ع) (۶۷ ق)
تاریخ الیعقوبی:
فَلَمّا صارَ [المُختارُ] إلَی الکوفَةِ اجتَمَعَت إلَیهِ الشّیعَةُ، فَقالَ لَهُم: إنَّ مُحَمَّدَ بنَ عَلِی بنِ أبی طالِبٍ بَعَثَنی إلَیکم أمیرا، وأمَرَنی بِقَتلِ المُحِلّینَ، وَالطَّلَبِ بِدِماءِ أهلِ بَیتِهِ المَظلومینَ، وإنّی وَاللّهِ قاتِلُ ابنِ مَرجانةَ، وَالمُنتَقِمُ لِالِ رَسولِ اللّهِ(ص) مِمَّن ظَلَمَهُم، فَصَدَّقَهُ طائِفَةٌ مِنَ الشّیعَةِ، وقالَت طائِفَةٌ: نَخرُجُ إلی مُحَمَّدِ بنِ عَلِی فَنَسأَلُهُ، فَخَرَجوا إلَیهِ، فَسَأَلوهُ، فَقالَ: ما أحَبَّ إلَینا مَن طَلَبَ بِثَأرِنا، وأخَذَ لَنا بِحَقِّنا، وقَتَلَ عَدُوَّنا، فَانصَرَفوا إلَی المُختارِ، فَبایعوهُ وعاقَدوهُ، وَاجتَمَعَت طائِفَةٌ.
وقتی مختار به کوفه رفت، شیعیان بر گِرد او جمع شدند و او به آنان گفت: محمّد بن علی بن ابی طالب، مرا برای فرماندهی شما فرستاده است و به کشتن حلال شمارندگان [خون حسین علیه السلام ] و خونخواهی اهل بیتِ ستم دیده، دستور داده است. به خدا سوگند، من کشنده پسر مرجانه ام و نیز گیرنده انتقام خاندان پیامبر خدا(ص) از کسانی که به آنان ستم روا داشتند. تعدادی از شیعیان، او را تأیید کردند و تعدادی دیگر گفتند: می رویم و از محمّد بن علی می پرسیم. پس به سراغ محمّد بن حنفیه (محمد بن علی بن ابی طالب) رفتند و از او پرسیدند. او گفت: برای ما چه خوشایند است که کسی خونخواه ما باشد و حقّ ما را بستاند و دشمن ما را بکشد! پس به سوی مختار باز گشتند و با او بیعت کردند و پیمان بستند و به صورت یک گروه در آمدند.
تاریخ الیعقوبی: ج ۲ ص ۲۵۸
الأمالی، طوسی:
...بَعَثَ بِرَأسِ ابنِ زِیادٍ إلی عَلِی بنِ الحُسَینِ علیه السلام، فَادخِلَ عَلَیهِ وهُوَ یتَغَدّی، فَقالَ عَلِی بنُ الحُسَینِ علیه السلام: ادخِلتُ عَلَی ابنِ زِیادٍ وهُوَ یتَغَدّی، ورَأسُ أبی بَینَ یدَیهِ، فَقُلتُ: اللّهُمَّ لا تُمِتنی حَتّی تُرِینی رَأسَ ابنِ زِیادٍ وأنَا أتَغَدّی، فَالحَمدُ للّهِ الَّذی أجابَ دَعوَتی.
مختار، سر ابن زیاد را برای امام زین العابدین علیه السلام فرستاد و وقتی سر را نزد امام علیه السلام آوردند، امام علیه السلام در حال صبحانه خوردن بود. فرمود: «مرا پیش ابن زیاد بردند، در حالی که داشت صبحانه می خورد و سر پدرم در برابرش بود. گفتم: خداوندا! مرا نمیران تا سرِ ابن زیاد را در حال صبحانه خوردن به من نشان دهی. پس ستایشْ، آن خدایی را که دعایم را به اجابت رساند!».
الأمالی للطوسی: ص ۲۴۱ ح ۴۲۴
عبد الملک بن عمیر:
دَخَلتُ عَلی عُبَیدِ اللّهِ بنِ زِیادٍ وإذا رَأسُ الحُسَینِ بنِ عَلِی علیه السلام قُدّامَهُ عَلی تُرسٍ، فَوَ اللّهِ، ما لَبِثتُ إلّا قَلیلًا حَتّی دَخَلتُ عَلَی المُختارِ، فَإِذا رَأسُ عُبَیدِ اللّهِ بنُ زِیادٍ عَلی تُرسٍ.
بر عبید اللّه بن زیاد وارد شدم، در حالی که سرِ حسین بن علی علیه السلام در برابرش بر روی سپری قرار داشت. به خدا سوگند، طولی نکشید که بر مختار وارد شدم و دیدم سرِ عبید اللّه بن زیاد بر روی سپر است.
المعجم الکبیر: ج ۳ ص ۱۲۵ الرقم ۲۸۷۷
عمر بن علی بن الحسین (زین العابدین) علیه السلام:
إنَّ عَلِی بنَ الحُسَینِ علیه السلام لَمّا اتِی بِرَأسِ عُبَیدِ اللّهِ بنِ زِیادٍ ورَأسِ عُمَرَ بنِ سَعدٍ، قالَ: فَخَرَّ ساجِدا، وقالَ: الحَمدُ للّهِ الَّذی أدرَک لی ثاری مِن أعدائی، وجَزَی اللّهُ المُختارَ خَیرا.
وقتی سرِ عبید اللّه بن زیاد و عمر بن سعد، نزد امام زین العابدین علیه السلام آورده شد، ایشان به سجده افتاد و فرمود: «ستایش، خدایی را که انتقام مرا از دشمنانم گرفت! خدا به مختار، جزای خیر بدهد!».
رجال الکشّی: ج ۱ ص ۳۴۱ ح ۲۰۳