فتح مکه توسط سپاهیان اسلام به فرماندهی پیامبر ( به روایتی ) (۸ ق)
عبد اللّه بن ابی نجیح:
إنَّ النَّبِی(ص) حینَ فَرَّقَ جَیشَهُ مِن ذی طُوی، أمَرَ الزُّبَیرَ أن یدخُلَ فی بَعضِ النّاسِ مِن کدی، وکانَ الزُّبَیرُ عَلَی المُجَنِّبَةِ الیسری، فَأَمَرَ سَعدَ بنَ عُبادَةَ أن یدخُلَ فی بَعضِ النّاسِ مِن کداءِ. فَزَعَمَ بَعضُ أهلِ العِلمِ أنَّ سَعدا قالَ حینَ وُجِّهَ داخِلًا: «الیومُ یومُ المَلحَمَةِ، الیومُ تُستَحَلُّ الحُرمَةُ» فَسَمِعَها رَجُلٌ مِنَ المُهاجِرینَ، فَقالَ: یا رَسولَ اللّهِ، اسمَع ما قالَ سَعدُ بن عُبادَةَ! وما نَأمَنُ أن تَکونَ لَهُ فی قُرَیشٍ صَولَةٌ!! فَقالَ رَسولُ اللّهِ(ص) لِعَلِی بنِ أبی طالِبٍ: أدرِکهُ فَخُذِ الرّایةَ، فَکن أنتَ الَّذی تَدخُلُ بِها.
چون پیامبر(ص) سپاه خود را از ذی طُوی دسته دسته کرد، به زبیر، فرمانده جناح چپ لشکر، فرمان داد که با نفراتش از کدَی برسید. در آن جا زنی در کجاوه شتر نشسته است و نامه ای همراه دارد. آن را از وی بگیرید». ما به تاخت رفتیم تا به بوستان رسیدیم. آن زن را در کجاوه دیدیم و به او گفتیم: نامه را بیرون آور! گفت: نامه ای همراه من نیست! گفتیم: یا نامه را بیرون آور یا لباس هایت را می کنیم. پس آن زن، نامه را از لای گیسوان به هم بافته اش بیرون آورد و ما آن را نزد پیامبر خدا آوردیم.
تاریخ الطبری: ج ۳ ص ۵۶
أنساب الأشراف:
أمَّا الحُوَیرِثُ بنُ نُقَیذٍ، فَکانَ یعظِمُ القَولَ فی رَسولِ اللّهِ(ص)، وینشِدُ الهِجاءَ فیهِ، ویکثِرُ أذاهُ، وهُوَ بِمَکةَ. فَلَمّا کانَ یومُ الفَتحِ هَرَبَ مِن بَیتِهِ، فَلَقِیهُ عَلِی بنُ أبی طالِبٍ فَقَتَلَهُ.
حُوَیرِث بن نقیذ [از کسانی بود که پیامبر خدا در فتح مکه به کشتن آنها فرمان داد]. او سخنانی بس ناپسند درباره پیامبر خدا می گفت و پیامبر(ص) را زمانی که حضرت در مکه بود، در شعرهایش هجو می کرد و آزار فراوان می داد. او در مکه می زیست و چون هنگام فتح مکه از خانه اش گریخت، علی بن ابی طالب علیه السلام وی را دید و کشت.
أنساب الأشراف: ج ۱ ص ۴۵۶