نوادر حکيم ميرداماد در علم الحديث - صفحه 26

الف. روايات ثعلبة را به ميمون صحيح مي‌داند و از کشي و نجاشي شواهدي مي‌آورد. ۱
ب. طريق محمد بن اسماعيل نيشابوري را صحيح مي‌انگارد، نه حسن. و دليل آن را اين مي‌داند که محمد بن اسماعيل کمتر روايتي را از غير ابي محمد الفضل بن شاذان نيشابوري نقل نموده است. ۲
ج. طريق محمد بن احمد العلوي صحيح است و عدم تنصيص بر حال وي قادح نيست. ميرداماد حال وي را در جلالت بالاتر از تصريح بر وثاقتش مي‌داند. ۳ وي اين نظر را دقيقاً در باره عبدالعظيم حسني يادآور مي‌شود.
د. طريق احمد بن هلال العبرتايي را معتمد مي‌داند و بر خلاف ابن غضايري ـ که وي را قدح نموده ـ اعتماد قدماي اصحاب در قبول روايت اين رواي را مؤيد اعتماد خود دانسته است و بيان مي‌دارد که قدح احمد بن هلال بدون سبب است. اين در حالي است که دانستن جهت قدح ضروري است. ۴
ر. محمد بن عيسي ـ که ظن به تضعيف وي مي‌رود ـ ضعيف نمي‌داند. همچنين استثناي نام وي از نوادر الحکمه موجب تضعيف وي نخواهد بود. وي دلايل ناهضه‌اي بر توثيق اين راوي مي‌آورد. ۵
ز. داوود بن الحصين الانصاري موثق است و تضعيف وي را کارساز نمي‌داند ۶ .
ح. ميرداماد عبارت کشي را ـ که مي‌گويد: «اجمعت العصابة علي تصحيح ما يصّح من هؤلاء و تصديقهم لما يقولون و اقّروا لهم بالفقه» ۷ ـ منحصر به آنچه کشي اختصاص به اصحاب اجماع داده است، نمي‌داند و توسعه مي‌دهد و اضافه مي‌نمايد که:
همه کساني که نجاشي، شيخ و صدوق ثقه دانسته‌اند و در مورد ايشان گفته‌اند «لايروي عن الضعفاء ولايحمل الحديث الّا عن ثقات»، مراسيلشان در حکم مسانيد مقبوله است.
وي در مورد عبدالله بن بکير و راويان نظير او، با عنايت به اجماع عصابه، حکم به تصحيح رواياتشان نموده است و فساد مذهب ايشان را قادح نشمارده است. ۸

6 . صحت روايت عبدالله بن بکير

ميرداماد عباراتي را از شهيد در اللمعه ۹ مي‌آورد که مفاد روايت در آن از طريق عبدالله بن بکير ۱۰

1.همان، ۸۹ .

2.الرواشح السماوية، ص ۱۲۱.

3.همان، ۱۲۹.

4.همان، ۱۷۶ ـ ۱۷۷.

5.همان، ۲۴۳

6.همان، ۲۴۴.

7.رجال الکشي، ج ۱، ص ۳۷۵.

8.الرواشح السماوية، ص ۹۱ ؛ ضوابط الوضاع (نسخه خطي) ص ۱۶۶.

9.اللمعة الدمشقية، ص ۱۲۴.

10.تهذيب الأحکام، ج ۸ ، ص ۳۵، ح ۱۰۷.

صفحه از 31