امّا پاسخ به پرسش دوم که آيا از صحت قول ميتوان توثيق مخبر را نتيجه گرفت؟
صحت قول مسلمان خود به أصل صحت در قول ثابت شده است امّا اين اصل توثيق مخبر را که نتيجهاي مفيد و قابل اهميت است ـ هم به دنبال خواهد داشت؟ ميرداماد با استناد به اصل صحت در حقيقت ميخواهد چنين نتيجهاي را به دست دهد. به نظر ميرسد که با تحليل افزونِ اصل مذکور، نظريه تعديل راويان اثبات خواهد شد.
اين مسأله را از دو منظر بررسي ميکنيم:
اول . سيره عقلا: نزد عقلا يکي از دو امر اطمينانآور است: يا وثوق و اطمينان به واقع و يا خبر ثقه. اطمينان به واقع دشوار بوده و به راحتي به دست نميآيد، ولي خبر ثقه اطمينانآور خواهد بود و وثوق به واقع را نيز جبران مينمايد. از طرف ديگر، أصالة الصحه در قول مسلمان نميتواند صادق بودن خبر را اثبات بنمايد؛ چرا که اين امر علاوه بر عدم وجود دليل اثباتکننده، در حيطه عمل مذکور نيست و بايد در علم ميزان آن بحث و اثبات شود؛ لذا آنچه منظور نظر اصل فوق است، ترتيب اثر دادن به گفته مخبر خواهد بود.
دوم . احکام شرعي: در احکام شرعي دليلي نداريم که بتوان با اصل فوق صحت گفتار گوينده را اثبات نمود؛ چرا که حجيت در احکام ملازم با صدقي خواهد بود که در موارد خاص مورد قبول است و آن در شهادات، بينات در موضوعات و مطلق خبر ثقه است امّا وثوق به خبر چگونه تحصيل ميشود؟ محل بحث ماست. با عنايت به سيره عقلا لازمه صحت قول مسلمان، توثيق مخبر خواهد بود؛ به نحوي که خبر او براي همه اطمينان بخش باشد و بتوان به راحتي به آن ترتيب اثر داد امّا اثبات اين لازم در صورتي است که أصالة الصحه از امارات باشد و نه از اصول تا بتوان مثبتات آن را حجت دانست. در نتيجه، با اجراي اصل در قول ميتوان توثيق مخبر را به دست داد و نظريه تعديل راويان ـ که تعبيري کوتاه و گويا از توثيق راويان است ـ با اصل مذکور اثبات ميگردد.
کتابنامه
ـ الاربعين في اصول دين، فخر الدين رازي، حيدرآباد: دار المعارف العثمانية، 1353ق.
ـ الاستبصار، شيخ طوسي، تهران: دارالکتب الاسلامية، 1390ق.
ـ اصوال الحديث و احکامه في علم الدارية، استاد سبحاني، قم: مؤسسة النشر الاسلامي،1412ق.
ـ اصول الفقه، محمدرضا مظفر، قم: انتشارات اسماعيليان.
ـ بحارالانوار، علامه مجلسي، بيروت: مؤسسة الوفاء، 1404 ق.
ـ حاشيه علي مختلف الشيعة، محمد باقر داماد (ميرداماد)، سيدجمالالدين ميردامادي، 1397ق.
ـ الحدائق الناظرة في احکام العترة الطاهرة، يوسف بحراني، قم: دفتر نشر اسلامي، 1405ق.