ج. در خصوص معناي اين عبارت «تا اين که براي قرآن وجوه بسياري ببيند؛ «حتي يري للقرآن وجوهاً کثيرة» و مانند آن، گفته شده است:
1. براي يک لفظ چند معناي محتمل در نظر گرفته شود و سپس لفظ را بر آنها حمل کند، اگر معاني غير متضاد باشند و بر يک معنا بسنده نکند ۱ که چه بسا مرادش معاني طولي يک لفظ باشد. اين نظر به کسي نسبت داده نشده است.
2. از اشارتهاي باطني استفاده شود و فقط به تفسير ظاهر بسنده نگردد ۲ که تقريباً همان حرف قبلي است، چرا که معاني متعدد يک لفظ بعضاً ميتواند معاني باطني باشد. اين نظر به کسي نسبت داده نشده است.
د. در باره اين سخن «فاحملوه علي أحسن وجوهه» نيز دو احتمال دادهاند:
1. حمل قرآن بر بهترين معانيش؛ ۳
2. حمل قرآن بر بهترين آنچه در آن هست، از عزائم نه رخصتها و از عفو نه انتقام ۴ و نتيجه گرفته شده که اين تعبير دلالت واضحي بر جواز استنباط و اجتهاد در قرآن دارد ۵ که احتمالاً اين نظريات در اصل از البرهان باشد.
اما بايد گفت که وجوه به معناي ترغيب و ترهيب و اوامر و نواهي نيز با اين مفهوم ترجيح وجه احسن چندان سازگار نيست، چون ما نميتوانيم ميان اوامر و نواهي براي مثال يکي را بر ديگري ترجيح دهيم، چون امر نسبت به چيز و نهي نسبت به چيز ديگري است نه هر دو نسبت به يک چيز.
3. موضع مفسّر نسبت به وجوه
با توجه به مدلول احاديث وجوهيه، از ديرباز موضع خاصي براي مفسّر در رابطه با قرآن ضمن خود احاديث وجوهيه يا دانشمندان اسلامي با توجه به اين احاديث، انتظار ميرفته است. ذيلاً اين موضعها ذکر ميشود:
1. ارجاع به أحسن وجوه، همچنان که در تعبير: «فاحملوه علي أحسن وجوهه» مشاهده ميشود. ۶ پيشتر معناي ارجاع به أحسن وجوه ذکر شد.
2. احتياط نسبت به کثرت وجوه: اين موضع را ميتوان در دو تعبير ذيل مشاهده کرد:
الف. «فاتقوا ذله وکثرة وجوهه» (پس از خضوع و بسياري وجوهش بر حذر باشيد). ۷
ب. ذيل خبر أبودرداء (ذکر شد) که گفته شده حماد از أيوب پرسيد:
1.۱ .الإتقان، ج ۱، ص ۴۰۹.
2.همان.
3.۱ البرهان في علوم القرآن، ج ۲، ص ۱۶۳؛ الإتقان، ج ۲، ص ۴۷۶.
4.البرهان في علوم القرآن، ج ۲، ص ۱۶۳؛ الإتقان، ج ۲، ص ۴۷۶.
5.البرهان في علوم القرآن، ج ۲، ص ۱۶۳؛ الإتقان، ج ۲، ص.۴۷۵ ـ ۴۷۶.
6.۱ . سوالات حمزه، ج ۴ ـ ص ۸۲؛ . کنز العمال، ج ۱، ص ۵۵۱؛ ميزان الحکمة، ج ۳، ص ۲۵۳۵؛ البرهان في علوم القرآن، ج ۲، ص ۱۶۳؛ عوالي اللئالي، ج ۴، ص ۱۰۴؛ تفسير مجمع البيان، ج ۱، ص۴۰؛ تفسير صافي، ج ۱، ص ۳۶؛ الأصول الأصيلة، ص ۳۳؛ زبدة البيان، ص ۲؛ الإتقان، ج ۲، ص۴۷۵.
7.۱ . الاحکام، ج ۳، ص ۲۷۱.