تبارشناسی، مفهوم‌شناسی و ارزيابی احاديث وجوهيه - صفحه 36

بررسي آنها پرداخته مي‌‌شود:
1 ـ 1. بدون سند، از امام علي عليه السلام نقل شده که هنگامي که عبدالله بن عباس را براي احتجاج با خوارج نزد آنان فرستاد، فرمود:
لا تخاصمهم بالقرآن فإن القرآن حمال ذو وجوه تقول ويقولون ولکن حاججهم بالسنة فإنهم لن يجدوا عنها محيصاً؛۱
با آنان با قرآن مخاصمه و بحث نکن، پس همانا قرآن حمّال(باربردار) و ذو جوه است، تو مي‌‌گويي و آنها مي‌‌گويند، امّا با سنّت با آنها محاجّه و بحث کن، پس همانا آنها از آن گريزي نخواهند يافت.

اين قول نزد اهل سنت و به خصوص شيعه بسيار نقل مي‌‌شود. ۲
همچنين اين قول معمولاً با استناد به نهج البلاغة ذکر مي‌‌شود و کساني که استناد نکرده‌اند (مانند زمخشري در ربيع الأبرار) نيز ظاهراً باز با استناد به نهج البلاغة است، چون متأخر بوده و سندي براي حديث ذکر نمي‌کنند و عين قول موجود در نهج البلاغة آورده‌اند. در ضمن در اين نقل‌ها گاهي، به جاي «حاججهم»، «خاصمهم» ذکر شده که به احتمال زياد نوعي نقل به معناست، چه در نقل نهج البلاغة، «حاججهم» آمده است.
همچنين بايد متذکر شد که ابن أبي الحديد بر آن است که ابن عباس به وصيت علي عليه السلام عمل نکرد و فقط با قرآن با آنها محاجّه کرد، به آياتي مانند:
فَابْعَثُوا حَکماً مِنْ أَهْلِهِ وَحَکماً مِنْ أَهْلِهَا. ۳يحْکمُ بِهِ ذَوا عَدْلٍ مِنکمْ. ۴
لذا اندکي برگشته و بقيه ماندند و جنگ شروع شد. ۵
در مورد اين که قرار بود ابن عباس به چه سنّتي با خوارج احتجاج کند، نيز مي‌‌گويد که مراد مواردي بوده که در آن علي عليه السلام ذينفع بوده‌اند، مانند اين فرموده پيامبر صلي الله عليه و آله:
علي مع الحق و الحق مع علي يدور معه حيثما دار، اللهم وال من والاه وعاد من عاداه، وانصر من نصره، واخذل من خذله؛
اخباري که صحابه آنها را از زبان پيامبر صلي الله عليه و آله شنيده بودند و در صورت احتجاج بدانها خوارج نمي‌توانستند

1.شرح نهج البلاغة، ‌ابن أبي الحديد، ج ۱۸، ص ۷۱؛ نهج البلاغة، محمد عبده، ج‌ ۳، ص ‌۱۳۶.

2.بحار الأنوار، ج ۲، ص ۲۴۵ و ج ۳۳، ص ۳۷۶؛ جامع الشتات، ص‌ ۱۴۹؛ مستدرک سفينة البحار، ج ۸ ، ص ۲۰۰، ۴۹۰ و ج ۱۰، ص ۲۵۲؛ الميزان ، ج ۳، ص ۸۷ ؛ الموسوعة ميزان الحکمة، ج ‌۶ ، ص ‌۳۲۴؛ ميزان الحکمة، ج ۳، ص ۲۵۳۵؛ همه از نهج البلاغة ؛ ربيع الأبرار، ج ۱، ص ۱۰۷.

3.سوره نساء، آيه ۳۵.

4.سوره مائده، آيه ۹۵.

5.شرح نهج البلاغة ابن أبي الحديد، ج ‌۱۸، ص ‌۷۲.

صفحه از 55