که با آنها مخالفت کرده و از آنها عدول کنند. ۱
امّا همچنان که خواهد آمد، در مورد اين که کسي از خوارج از نظر خود برنگشت يا اين که به سنّت احتجاج نکرد، نزد علما اختلاف وجود دارد.
1 ـ 2. از ابن سعد از طريق عکرمه از ابن عباس نقل شده است، هنگامي که علي عليه السلام او را به سوي خوارج فرستاد و به او گفت:
اذهب إليهم فخاصمهم و ادعهم إلي الکتاب والسنة ولا تحاجهم بالقرآن فإنه ذو وجوه ولکن خاصمهم بالسنة؛
به سوي آنها برو، پس با آنها مخاصمه کن و آنها را به کتاب خداوند و سنّت بخوان و با آنها با قرآن مجادله نکن، پس همانا آن ذو وجوه است امّا با سنّت با آنها مخاصمه کن. ۲
1 ـ 3. از ابن سعد نقل شده که ابن عباس در ماجراي ارسالش به سوي خوارج به ايشان عليه السلام گفت:
يا أمير المؤمنين فأنا أعلم بکتاب الله منهم في بيوتنا نزل؛
اي أمير المؤمنان، پس من به کتاب خدا از آنها آگاهترم، قرآن در خانههاي ما نازل شد.
و ايشان فرمود:
صدقت و لکن القرآن حمال ذو وجوه تقول ويقولون ولکن خاصمهم بالسنن فإنهم لن يجدوا عنها محيصاً؛۳
راست ميگويي، امّا قرآن حمّال ذو وجوه است، ميگويي و ميگويند، امّا با سنتها با آنها مخاصمه کن، پس همانا گريزي از آن نخواهند يافت.
همچنين سيوطي (ظاهراً دنباله قول ابن سعد است) ميگويد که ابن عباس به سوي آنان رفته و با سنت با آنان مخاصمه کرد و آنها را از حجّت تهي ساخت. ۴ هر چند نگفته است که نتيجه اين مجادله چه شد، امّا به هر حال، اين نظر کاملاً خلاف نظر ابن أبي الحديد است که ذکر شد.
1 ـ 4. برخي به نقل از ابن سعد، دو قول بالا با هم جمع کرده و گفتهاند که علي عليه السلام به ابن عباس فرمود:
1.شرح نهج البلاغة، ابن أبي الحديد، ج ۱۸، ص ۷۲ ـ ۷۳.
2.الدر المنثور، ج ۱، ص۱۵، همو، الإتقان في علوم القرآن، ج ۱، ص ۴۱۰ ( با حذف «ادعهم إلي الکتاب و السنة»)؛ ميزان الحکمة، ج ۳، ص ۲۵۳۵.
3.الدر المنثور، ج ۱، ص ۱۵؛ الإتقان في علوم القرآن، ج۱، ص۴۱۰.
4.الإتقان في علوم القرآن، ج ۱، ص ۴۱۰.