تبارشناسی، مفهوم‌شناسی و ارزيابی احاديث وجوهيه - صفحه 54

وَأَنزَلْنَا إِلَيک الذِّکرَ لِتُبَينَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيهِمْ. ۱
و
وَيعَلِّمُهُمُ الْکتَابَ وَالْحِکمَةَ. ۲
صرف استناد به داستان عمر کفايت نمي‌کند، چرا که بر فرض صحت اين داستان، اگر پيامبر صلي الله عليه و آله، او را به محلي ديگر از قرآن ارجاع داده، از آن جهت بوده که آن محل براي فهم کفايت مي‌‌کرده است، و نفهميدن عمر دليل بر نقص بيان قرآن يا پيامبر صلي الله عليه و آله نيست. از سويي ديگر، خود آيه به صراحت مي‌‌گويد که خداوند مطلب را براي شما روشن کرده که گمراه نشويد و درست عمل کنيد، پس چگونه مي‌‌توان ادعا کرد که عمر مراد آيه را نفهميده و به پيامبر صلي الله عليه و آله مراجعه کرده و ايشان نيز جواب مکفي نداده است؟ همچنين اين داستان مستلزم آن است گفته شود عمر به اين آيه عمل نکرده است، چون مراد آن را ندانسته است، آيا مي‌‌توان چنين استلزامي را پذيرفت، در حالي که پيروان ايشان از اهل سنت به اين آيه عمل کرده و احکامي را بر آن قرار داده‌اند؟
علاوه بر آن آيه کلاله، پس از توضيح کلاله، تصريح مي‌‌کند که بيانش کافي بوده و کسي گمراه نخواهد شد، امّا در خبر آمده که پس از آن، عمر مي‌‌پرسد که کلاله چيست؟ گويي سائل به هيچ نحوي متوجه بيان و مقصود بلکه الفاظ آيه نشده است؟ و ندانسته است که آيه در خصوص چه چيزي سخن مي‌‌گويد؟
از سويي ديگر، از آنجا که مخاطب قرآن فقط عمر نبوده است، بايد پرسيد که ديگر مسلمانان در مقابل اين آيه که يکي از احکام عملي را ذکر مي‌‌کند، چه مي‌‌کردند؟ چرا براي آنها سؤالي در اين خصوص پيش نيامد؟ مگر آنان به اين آيه عمل نمي‌کردند؟ يا بايد گفت که همه مسلمانان مراد آيه را دانستند، جز عمر يا بايد گفت که هيچ يک از مسلمانان مراد آيه را متوجه نشد و بدان عمل نکرد؟ و هر دو حالت، عملاً امکان ندارد.
لذا از نظر مؤلّف اين خبر نمي‌تواند صحيح باشد، چون متضمن آن است که عمر اين آيه را به هيچ نحو نفهميده و لذا بدان عمل نکرده است و همچنين ديگر مسلمانان نسبت به اين آيه توقف کرده‌اند در حالي که عملاً چنين نيست و همه مسلمانان در بحث کلاله به استناد آيات مربوطه و نيز سنّت احکامي دارند.
نکته آن که خود اين سؤال عمر از پيامبر صلي الله عليه و آله که ابن أبي الحديد بدان استناد مي‌‌کند، نشان مي‌‌دهد که بر خلاف نظر او، مردم چند از سؤال کردن از پيامبر صلي الله عليه و آله به دل هراس نمي‌دادند.
سنت نيز محل اختلاف است و بسياري از اختلاف در تفسير و به طور کلي در احکام و عقايد اسلامي، به جهت اختلاف در سنت و تفسير سنت است، مانند اختلاف در معناي «من کنت مولاه فهذا علي

1.سوره نحل، آيه ۴۴.

2.سوره بقره، آيه ۱۲۹؛ سوره آل‌عمران، آيه ۱۶۴؛ سوره جمعه، آيه ۲.

صفحه از 55