روش‌ها و معيارهای نقد حديث در آثار شيخ مفيد - صفحه 62

بنا بر آنچه پيش‌تر ياد شد، مفيد در فرايند نقد حديث از روش‌ها و معيارهاي متعددي بهره گرفته است. چند نمونه زير روش کار وي را نشان مي‌دهد. او در نقد خبر در باره امامت جماعت نماز توسط ابوبکر به فرمان رسول اکرم صلي الله عليه و آله از ابزارهاي متعدد نقد بهره جسته است:
نقد نخست، آن که اين خبر از اخبار آحاد است که نه موجب علم است و نه موجب عمل و از خبري اين گونه حجت و دليلي در دين ثابت نمي‌گردد. ۱
دوم، آن که اين حديث از نظر لفظ و معنا مختلف نقل شده است؛ به گونه‌اي که با هم تناقض دارند و اين اختلاف در يک داستان، دليل بر بطلان آن است. ۲
سوم، آن که عامه روايتي نقل کرده‌اند که نزاعي (در پذيرش) آن نيست که بر طبق آن، پيامبر فرمود: «يؤمکم أقرؤکم للقرآن، فان استووا في القرآن فأفقهکم في الدين» ۳ ؛ در حالي که ابوبکر داناترين فرد صحابه به قرائت قرآن نبود. از آن‌رو که عامه از پيامبر روايت کرده‌اند که فرمود: «أقضاکم علي و أعلمکم بالحلال و الحرام معاذ و أفرضکم زيد و أقرؤکم أبي» ۴ ، بر اين پايه روا نيست که پيامبر در باب نماز سنّتي بگزارد، آن گاه خود با آن مخالفت ‌ورزد؛ چرا که قرآن از زبان پيامبر مي‌گويد: «و ما أريد ان اخالفکم الي ما انهاکم عنه» ۵ . ۶
شيخ مفيد آن‌گاه به تبيين کلامي اين مطلب پرداخته است که در فرض ثبوت حديث مورد بحث، دلالتي بر ادعاي عامه درباره خلافت ابوبکر ندارد. در اين تبيين علمي وي با استناد به داده‌هاي تاريخي و احاديث عامه و نيز سخني از خود ابوبکر به نقد استدلال عامه پرداخته است. ۷
نيز شيخ مفيد در بررسي ديدگاه شيخ صدوق مبني بر مخلوق بودن افعال بندگان، به خلق تقدير ـ که صدوق آن را از حديثي برگرفته است ـ ۸ سه نقد مطرح کرده است:

1.۱ . المسائل العکبريه، مصنفات، ج ۶، ص ۵۲.

2.همان. مفيد به بيان اختلافات مورد اشاره نپرداخته است. در اين باره ر.ک: رسالة في صلاة ابي بکر.

3.صحيح ابن حبان، ج ۵، ص ۵۰۵؛ المعجم الکبير، ج ۱۷، ص ۲۲۴.

4.المصنف، صنعاني، ج ۱۱، ص ۲۲۵؛ سنن الترمذي، ج ۵، ص ۲۳۰؛ السنن الکبري، ج ۶، ص ۲۱۰.

5.سوره هود، آيه ۸۸ .

6.همان، ص ۵۳.

7.ر.ک: همان، ص ۵۳ ـ ۵۵.

8.الاعتقادات، صدوق، ص ۲۹. حديث در التوحيد و ديگر آثار صدوق و تحف العقول، ص ۴۲۱ آمده است: حدثنا عبد الله بن محمد بن عبد الوهاب، قال : أخبرنا أحمد بن الفضل بن المغيرة قال : حدثنا منصور بن عبد الله بن إبراهيم الإصبهاني، قال : حدثنا علي ابن عبد الله، قال: حدثنا أبو شعيب المحاملي عن عبد الله بن مسكان، عن أبي بصير، عن أبي عبد الله عليه السلام: «إن أفعال العباد مخلوقة خلق تقدير لا خلق تكوين» (التوحيد، ص ۴۱۶، ح ۱۵؛ ر. ک : همان، ص ۴۰۶). خلق تقدير، علم ازلي خدا به اندازه‌هاي افعال معنا شده است. (ر. ک : همان جاها ). ظاهرا صدوق اين تفسير از خلق تقدير را از حديث زير برگرفته است: «عن حمدان بن سليمان، قال : كتبت إلى الرضا عليه السلام أسأله عن أفعال العباد أمخلوقة هي أم غير مخلوقة؟ فكتب عليه السلام: «أفعال العباد مقدرة في علم الله عز وجل قبل خلق العباد بألفي عام» (التوحيد، ص ۴۱۶(. شيخ مفيد در نقد ديدگاه صدوق، در ضمن نقدهاي ياد شده، مي‌گويد: «در زبان عرب شناخته نيست که علم به يک شيء (به معناي) خلق آن باشد. اگر آن گونه بود که مخالفان حق گفته‌اند، واجب مي‌آمد که کسي که به پيامبر صلي الله عليه و آله علم دارد، خالق او باشد و آن کس که به آسمان و زمين علم دارد، آفريننده آن دو باشد...» (تصحيح الاعتقادات، ص ۴۲ و ۴۳ ). در عبارت بالا مفيد منکر کاربرد خلق به معناي علم شده است. اين در حالي است که مفيد خود در تفسير حديث «ان الله تبارک و تعالي خلق الارواح قبل الاجساد بالفي عام» (معاني الاخبار، ص ۱۰۸)، پس از واحد و غير قطعي شمردن صحت حديث ـ که البته خود نيز آن را در الامالي (ص ۱۱۳، ح ۶) نقل کرده ـ آفرينش پيشين ارواح را به معناي «خلق تقدير» در علم خدا گرفته است. عبارت وي اين است: «إن ثبت القول فالمعنى فيه: إن الله تعالى قدر الأرواح في علمه قبل اختراع الأجساد، و اخترع الأجساد، ثم اخترع لها الأرواح، فالخلق للأرواح قبل الأجساد، خلق تقدير في العلم كما قدمناه، و ليس بخلق لذواتها كما وصفناه» (المسائل السروية، ص ۵۲ و ۵۳). در عبارت بالا مفيد پذيرفته است که آفرينش ارواح به معناي خلق تقدير در علم خداست. گفتني است که سيد مرتضي در پاسخ به پرسشي درباره اين حديث سخني دارد که مي‌تواند مؤيدي بر ديدگاه شيخ صدوق باشد. وي مي‌گويد: « اگر مقصود از خلق، انشا و پديد آوردن افعال باشد، نمي‌توان افعال انسان‌ها را مخلوق خدا دانست، امّا اگر مراد از خلق، تقدير (اندازه کردن) باشد، که تابع فعليت نيست، مي‌توان گفت که افعال بندگان مخلوق خداست. هم چنان که لغت شناسان مقدر (اندازه کننده) اديم (چرم) را خالق آن مي نامند. اگر چه ادم فعل ديگري است». وي به ابياتي نيز در اين باره استشهاد کرده است. (رسائل المرتضى، ج ۱، جوابات المسائل الطبرية، ص ۱۳۵ و ۱۳۶).

صفحه از 81