روش‌ها و معيارهای نقد حديث در آثار شيخ مفيد - صفحه 68

نيز در آموزه کلامي استطاعت، از آنجا که مفيد استطاعت را عبارت از صحت و سلامت انسان و حصول آن را پيش از وقوع فعل از وي دانسته و نبود ابزار و زمينه گناه (مانند وجود شراب براي شراب خواري) را شرط تحقق استطاعت نشمرده است، حديث مورد استناد صدوق را ـ که براي حصول استطاعت چهار شرط لازم شمرده و افزون بر صحت و سلامت انسان، وجود زمينه انجام گناه را در استطاعت بر آن شرط دانسته است، ۱ ( و متضمن تحقق همزمان استطاعت با وقوع فعل است) ـ به نقد کشيده و آن را حديثي شاذ دانسته است. ۲

3 ـ‌1. نقد با حديث

يکي از شيوه‌هاي نقد حديث، عرضه حديث ديگري در مقابل آن است که از نظر متن با آن در تعارض کلي است و پذيرش هر دو امکان‌پذير نيست و از نظر وضعيت اسنادي به دليل عواملي مانند شهرت، کثرت راوي و وضوح طريق بر حديث مورد نقد رجحان دارد و بدين سان, حديث مورد نقد در وضعيت شاذ و نادر ۳ يا منکر ۴ قرار مي‌گيرد.
براي نمونه شيخ مفيد در نقد حديث «اخواننا بغوا علينا» ۵ منسوب به امير مؤمنان عليه السلام در باره ناکثين و قاسطين _ که از نظر استنادکنندگان به آن متضمن اثبات ايمان براي آنان است _ مي‌نويسد:
اين خبر شاذ است. در نقل متواتر نيامده و راويان حديث بر صحت آن اجماع نکرده‌اند, و با روايتي از اميرالمؤمنين عليه السلام در تقابل است که از آن مشهورتر و داراي ناقلان بيشتر و در اسناد، داراي طريق واضح‌تر است. ۶
وي سپس دو حديث درباره کفر و ارتداد اصحاب جمل نقل مي‌کند و به ورود احاديثي ديگر با همين مضمون از صحابياني چون عمار و حذيفه نيز تصريح مي‌کند. ۷

1.حديث مورد استناد صدوق اين است: عن علي ابن أسباط قال : سألت أبا الحسن الرضا عليه السلام عن الاستطاعة، فقال : «يستطيع العبد بعد أربع خصال: أن يكون مخلى السرب، صحيح الجسم، سليم الجوارح، له سبب وارد من الله»، قال : قلت : جعلت فداک فسر لي هذا! قال: «أن يكون العبد مخلى السرب، صحيح الجسم، سليم الجوارح يريد أن يزني فلا يجد امرأة ثم يجدها، فإما أن يعصم نفسه فيمتنع كما امتنع يوسف عليه السلام، أو يخلي بينه و بين إرادته فيزني فيمسى زانياً، و لم يطع الله بإكراه و لم يعصه بغلبة» (الکافي، ج ۱، ص ۱۶۱، ح ۱، الاعتقادات، ص ۳۸؛ التوحيد، ص ۳۴۸ ح ۷).

2.همان، ص ۶۳ .

3.حديث شاذ و نادر حديثي است که راوي ثقه آن را نقل کرده و مخالف روايت اکثر راويان است ( الرعاية في علم الدراية، ص ۱۱۵؛ وصول الاخيار، ص۱۰۸؛ ذکري الشيعة ج ۱، ص ۴۸).

4.منکر حديثي است که مخالف حديث مشهور است و راوي آن ثقه نيست (وصول الاخيار، ص ۱۰۹).

5.المصنف (ابن ابي شيبة) ج ۸ ، ص ۷۰۷؛ السنن الکبري، ج ۸، ص ۱۷۳.

6.الافصاح، ص ۱۲۵.

7.همان. گفتني است که اين حديث در قرب الاسناد نيز نقل شده است. (قرب الاسناد، ص ۹۴، ح ۳۱۸) شيخ حر عاملي آن را بر تقيه حمل کرده است (وسائل الشيعة،ج ۱۵، ص ۸۳). براي استدلال به آن در متون فقهي ر.ک : نجفي، جواهر الکلام، ج ۲۱، ص ۳۳۸. در تفسير العياشي (و منابع پس از آن) حديثي آمده که نشانگر رواج حديث مورد بحث در سده‌هاي نخستين و نقدي بر برداشت ناصواب از آن است: عن أبي عبد الله عليه السلام قال : ان علي بن الحسين صلوات الله عليه كان في مسجد الحرام جالسات، فقال له رجل من أهل الكوفة : قال علي عليه السلام: «ان اخواننا بغوا علينا؟» فقال له علي بن الحسين : يا أبا عبد الله! امّا تقرأ كتاب الله وَإِلَى عَادٍ أَخَاهُمْ هُوداً (سوره هود، آيه۵۰؛ سوره اعراف، آيه ۶۵)، فأهلک الله عاداً وأنجى هوداً وَإِلَى ثَمُودَ أَخَاهُمْ صَالِحاً (سوره هود، آيه ۶۱ ؛ سوره اعراف، آيه ۷۳) فأهلک الله ثمود وأنجى صالحا. (تفسير العياشي ،ج ۲، ص ۱۵۱و ۱۵۲؛ الاحتجاج، ج ۲ص ۴۰، مناقب آل أبي طالب، ج ۳، ص ۱۹).

صفحه از 81