بيان فرايض الهي، ۱ تشريع احکام الهي، ۲ تاکيد براتيان واجبات وترک محرمات، ۳ بيان فضائل اخلاقي و ويژگيهاي جامعه اخلاقي، آن هم با لحني دل سوزانه و مشفقانه، ۴ و بيان دهها مورد از آن چه که يک فرد مسلمان بايستي آنها را بفهمد و در زندگي روزمره خويش به کار بندد، حکايت از آن دارد که حضرت در روز جمعه به عنوان مبلّغي دلسوز و درست کار درصدد تبليغ آموزههاي دين مبين اسلام و سيره پيامبر صلي الله عليه و آله برآمدهاند. با توجه به اين که بخش اعظم خطبههاي جمعه و عيدين حضرت، با چنين ادبياتي بيان گرديدهاند؛ از اين رو، از ذکر موارد مصداقي پرهيز نموده و فقط به ذکر موارد کلي، بسنده ميکنيم.
نکته
پس از ذکر ادبيات خطبهها، اکنون اين سؤال به ذهن ميرسد که سير ادبيات خطبههاي حضرت، از اول تا آخر خلافتشان چگونه بوده است؟
در پاسخ اين سؤال بايد چنين گفت: با توجه به اين که حضرت در دوراني زمام امور را به دست گرفت که، جامعه اسلامي بر اثر کجسليقگي زمامداران قبلي، با انبوهي از مشکلات سياسي ـ اجتماعي رو به رو بود؛ از اين رو، به طور طبيعي، حضرت در اولين موضعگيري رسمي خويش ـ آن هم در اولين خطبه نماز جمعه ـ از چنين وضعيت پيش آمده بر جامعه اسلامي انتقاد کردهاند. چنان که قبلاً هم اشاره کرديم، اين انتقاد که مقدار قابل توجهي از خطبه را به خود اختصاص داده است، متوجه همه طبقات جامعه، بويژه منافقان است. با اين توضيح معلوم گرديد که اولين ادبياتي که حضرت در خطبههاي خويش به کار بردهاند، ادبيات انتقادي است.
اما با توجه به اين که ادبيات اغلب خطبهها تبليغي و ارشادي است، پر واضح است که چنين ادبياتي به طور کم و بيش در طول مدت زمام داري آن حضرت ـ البته بيشتر در شهر کوفه ـ به کار گرفته شده است.
نکته پاياني اين که، اگر خطبه شانزدهم را که در سال 38 هجري ايراد گرديده است، يکي از خطبههاي آخر زمامداري حضرت به حساب آوريم، مشخص ميشود ادبياتي که حضرت در آن مقطع به کار بسته، ادبياتي انتقادي است، چرا که حضرت در آن خطبه از کارشکني، بيوفايي و بيمهري کوفيان، به شدت انتقاد نموده است. فقراتي از آن خطبه، بدين قرار است:
شما كه از خانه خود دفاع نمي كنيد چگونه مي توانيد از خانه ديگران دفاع كنيد؟ و با كدام پيشوا و امام پس از من، به مبارزه خواهيد رفت؟... سوگند به خدا به آن جا رسيده ام كه گفتارتان را تصديق نمي كنم و به ياري شما اميد ندارم و دشمنان را به وسيله شما تهديد نمي كنم. چه دردي داريد؟ دواي شما چيست؟ طب شما كدام است؟۵
نتيجهگيري و پيشنهادها
1.تمام نهجالبلاغة، ص ۳۴۳.
2.نهجالسعادة في مستدرک نهجالبلاغة، ج ۱، ص ۵۵۱ .
3.همان، ص ۵۴۵.
4.به عنوان نمونه، حضرت براي تشويق مردم به راستگويي چنين فرمودهاند: «وَ اعْلَمُوا أَنَّ لِسَانَ الصِّدْقِ يجْعَلُهُ الله لِلْمَرْءِ فِي النَّاسِ خَيرٌ لَهُ مِنَ الْمَالِ يأْکُلُهُ وَ يوَرِّثُهُ غَيرَهُ» ( محمودي، نهجالسعادة، ج ۳، ص ۱۳۵).
5.تمام نهجالبلاغة، ص ۵۰۵ .