پژوهشی در باره خطبه‌های جمعه و عيدين امام علی عليه السلام - صفحه 98

به تقوا، زهد و دنياگريزي و دعا در حق مسلمانان، جزء ارکان خطبه‌ها به حساب آمده‌اند، چرا که بيشترين موضوعي که در خطبه‌ها تکرار گرديده و جزء مشترکات همه خطبه‌ها گرديده‌اند، همين موارد ياد شده است.
دوم : پرهيز از دنياپرستي و آلوده‌نشدن به آن و داشتن زندگي زاهدانه، اولين مؤلّفه‌اي است که بيشترين حجم مطالب را به خود اختصاص داده؛ چرا که اين مؤلّفه، چهل و دو بار در خطبه‌هاي جمعه و عيدين تکرار گرديده است.
سوم:سفارش به تقواي الهي، دومين مؤلّفه‌ بعد از دنياست که بيشترين حجم مطالب را به خود اختصاص داده است. البته اين نکته را هم نبايد فراموش کرد که، گرچه عين کلمه تقوا، بيش از ده مورد هم نيست، ولي با در نظر گرفتن مترادفات اين کلمه، مي‌توان چنين ادعا نمود که حجم مطالب اين مؤلّفه، بعد از دنيا در رديف دوم است.
چهارم : سومين حجم مطالب، مربوط به مؤلّفه مرگ و قيامت است که بخش قابل توجهي از مطالب خطبه‌ها را به خود اختصاص داده است.

4. دلايل کاستي ضبط خطبه‌ها؟!

با توجه به شرايط سياسي، اجتماعي جامعه صدر اسلام و اهميت نماز جمعه در بين مسلمين، هر هفته خلفاي اسلامي، خود در نماز جمعه حاضر مي‌شدند و خطبه‌هاي نماز جمعه را ايراد مي‌کردند. ۱ بر پايي نماز جمعه در صدر اسلام براي حاکميت خليفه اسلامي امر مهمي به حساب مي‌آمده است؛ تا آن جا که مستشرقين هم، درباره اين رويداد اسلامي پژوهش‌هايي داشته و اين امر را جزء اقدامات مهم خليفه اسلامي دانسته‌اند. به عنوان نمونه مسجد جامعي به نقل از «پِدرسن» چنين مي‌نويسد:
از نخستين روزهاي اسلام، حاکم اسلامي امامت نماز را به عهده داشت. او امامت نماز، خصوصاً نماز جمعه را [هم] به عهده داشت و در اين زمينه هم، خود خطبه‌ها را القا مي‌کرد. در غياب حاکم اسلامي نيز، صاحب الشرطه (فرماندار نظامي) نماينده او بود ... . ۲
يادآوري اين نکته ضروري به نظر مي‌رسد که برپايي نماز جمعه توسط خليفه مسلمين و شرکت مسلمانان در نماز جمعه، نوعي بيعت عمومي با خليفه اسلامي به حساب مي‌آمده است. همچنين به شواهد فراوان تاريخي، امام علي عليه السلام به عنوان خليفه مسلمين، تعداد قابل توجهي خطبه جمعه ايراد فرموده‌اند.
حال سؤال اينجاست که، چرا از بين آن همه خطبه‌هاي جمعه‌اي که امام علي عليه السلام به هنگام خلافت ايراد فرموده‌اند، اکنون، شاهد تعداد اندکي از آنها هستيم؟!!

1.زمينه‌هاي تفکر سياسي در قلمرو تشيع و تسنن، ص۲۳۶.

2.همان.

صفحه از 112