معتزله عايشه و طلحه و زبير و همه اهل عراق و شام فاسقاند؛ چون با علي عليه السلام جنگيدند. ۱ آنان در شروع عادل بودند؛ پس از جنگها و خونريزيها بايد از عدالت آنان بحث کرد. ۲ ابوحنيفه همه صحابه را عادل ميداند، جز چند نفر؛ ابوهريره و انس بن مالک و... . ۳
گروه دوم. کساني که تعداد صحابه مشکوک را محدود ميکنند و ميگويند صحابهاي که اسم آنها عبدالله است، يکصد و بيست نفرند که در عدالت آنها اختلاف است. ۴
گروه سوم. به ظاهر عقيدهاي معتدل و عاقلانه مانند شيعه دوازده امامي دارند. آمدي و ابن حاجب در لزوم بحث از عدالت صحابه گفتهاند که آنان نيز مطلقاً مانند غير صحابهاند. ۵ فقط صحابي بودن براي هيچ کس عصمت نميآورد؛ در بين صحابه هم عادل و هم غيرعادل وجود دارد که گروهي از بزرگان اهل سنّت مثل تفتازاني، ابن عماد، شوکاني و از ايشان اشخاصي همچون محمد عبده و بعضي از شاگردان او و ديگر نويسندگان و دانشمندان معاصر به اين اعتقاد تصريح کردهاند. ۶
البته با اندک تأمّلي مشخص ميگردد که اين ديدگاه تعداد صحابه مشکوک را آن قدر اندک ميکند که تعداد بسيار محدودي از حيطه عدالت خارج ميگردند و اکثريت قريب به اتفاق صحابه را عادل ميدانند. پس ميتوان گفت که اين ديدگاه تقريباً با ديدگاه قبلي تطابق دارد.
جايگاه عدالت صحابه نزد شيعيان
مطرح شدن موضوع عدالت همه صحابه، جريحهدار کردن احساسات ديني شيعيان را به دنبال داشت. گر چه اين کار در دايرههاي فقهي غيرشيعي به انگيزه توسعه بخشيدن به دامنه روايات صورت گرفته بود، امّا از ديدگاه شيعه ـ که از ابتدا به شدت به مسائل سياسي حساس بود و معتقد بودند که اهل بيت پيامبر صلي الله عليه و آله از طرف برخي از صحابه مورد ظلم و محروميت قرار گرفتهاند ـ به معناي محق دانستن اين اشخاص و نيز کساني بود که با امام علي عليه السلام جنگيده بودند و عمار ياسر را به شهادت رسانيده بودند. شيعيان اين ظلم و خطاکاري را دقيقاً در جهت مخالف با تأکيدات پيامبر صلي الله عليه و آله در زمان حيات خود، در باره حفظ جايگاه سياسي خويش ميدانستند.
از ديدگاه شيعه عدالت صحابه، همانند غير صحابه است و صرف مصاحبت با پيامبر در ثبوت عدالت کفايت نميکند. ۷ شيعه در اين زمينه قايل به تفصيل است و ميگويد بايد تک تک صحابه را مورد بررسي قرار داد و رفتار و اعمال آنان را با قرآن و سنّت صحيح تطبيق داد؛ امّا اگر کسي که خلاف قرآن و سنّت در حقش ثابت شود عدالتش زير سؤال است؛ مانند مروان ابن حکم، بسر ابن ارطاه، مغيره ابن
1.المستصفي في علم الاصول، ج ۱، ص ۳۰۸.
2.الجامع الحکام القرآن،ج ۸، ص ۲۷۲؛ الاحکام في اصول الاحکام، ج ۲، ص ۳۲۰.
3.شرح نهج البلاغة ابن ابي الحديد، ج ۴، ص۲۲۶ .
4.فتح المغيث، ج ۳، ص ۹۹.
5.۱. الاحکام في اصول الاحکام، ج ۲، ص ۳۲۰؛ فتح المغيث، ج ۳، ص ۹۴.
6.۱. الانوار، تلخيص سيد علي ميلاني، ص ۹۱.
7.۱. الرعاية في علم الدراية، ص ۳۴۳.