نکته نگاری برای حدیث
سال
1390 / شماره پیاپی
/
صفحه
122-149
چکیده :
از علی بن محمد بن بشیر همدانی روایت شده است،من و سفیان بن لیلی به مدینه رفتیمو آنجا بر امام حسین علیه السلام وارد شدیم-مسیب بن نجبة و عبد الله بن وداک تمیمی و سراج بنمالک خثعمی هم آنجا بودند-من گفتم سلام بر تو باد ای خوارکننده مؤمنان!فرمود:سلام برتو باد؛بنشین،من خوارکنندهی مؤمنان نیستم؛بلکه عزیزکنندهی ایشان هستم،من از صلح خودبا معاویه نیتی جز دور کردن کشتار از شما نداشتم که دیدم،یاران من برای جنگ و پیکارسستی نشان میدهند و به خدا سوگند!اگر با کوهها و درختها هم به جنگ او میرفتیم،بازچارهای از واگذاری این کار به او نبود. در ادامه نیز متن چند حدیث دیگر مربوط به اینماجرا خواهد آمد: «عنه عن سلمة عن علی بن سیف عن أبیه عن أبی أسامة زید الشحام عنأبی عبد الله علیه السلام قال لما قبض رسول الله صلی الله علیه و اله و سلم جاءت التعزیة أتاهم آت یسمعون حسه و لایرون شخصه فقال السلام علیکم أهل البیت و رحمة الله و برکاته کل نفس ذائقه الموتو إنما توفون أجورکم یوم القیامة فمن زحزح عن النار و أدخل الجنة فقد فاز و ماالحیاة الدنیا إلا متاع الغرور فی الله عز و جل عزاء من کل مصیبة و خلف من کل هالک ودرک لما فات قبالله فثقوا و إیاه فارجوا فإن المحروم من حرم الثواب و السلام علیکم."
کلیدواژههای مقاله :نوح دین، نسل، آب، امام، روایت، معاویه، پیامبر، امام حسین علیهالسلام، مادر،