اجماع از رجال مجهول يا ضعيف هستند و اگر سخن محدث نوري درست باشد، بايد بر خلاف سخن رجاليان، آنان را به صرف آنكه از مشايخ اصحاب اجماع بودهاند، در گروه ثقات قرار داد. ۱
4. يكي ديگر از مباني رجالي اخباريان ـ كه رويكرد تسامحگرايانه آنان در پذيرش اخبار را نشان ميدهد ـ گسترش مصداق توثيقات عام است؛ مثلاً فيض كاشاني در رساله «الاصول الاصيلة» در پي تأسيس اين مبناست كه ثقه جز از ثقه روايت نميكند. بنا بر اين، اخبار كتب اربعه يقيني است. نتيجه تطبيق اين معيار، صحت همه نصوص است، مگر آنها كه با دليل خارج شود. ۲ محدث نوري نيز معتقد است که نه تنها اصحاب اجماع، بلکه حتي آن عده از راوياني كه در كتب رجال به صحت حديث توصيف شدهاند، نيز نه تنها خودشان ثقهاند، بلكه راويان پس از آنان تا معصوم عليه السلام نيز ثقه هستند، با اين فرق كه در مورد آنان مثل اصحاب اجماع، اجماعي نقل نشده است. ۳
اما در نقد اين سخن محدث نوري بايد گفت که اولاً وثاقت شخص ربطي به وثاقت مشايخ او ندارد و ثانياً اگر اين سخن درست باشد، لازمهاش تعديل بسياري از راويان مجهول يا مهمل است كه در اين صورت، تعداد راويان عادل بسيار بيش از آنچه هست ميشود؛ در حاليكه به چنين ملاكي نميتوان اعتماد كرد. ۴
محدث نوري همچنين در باره برخي از راويان (مانند جعفر بن بشير و محمد بن اسماعيل بن ميمون زعفراني) ـ كه در رجال النجاشي در باره آنان چنين آمده كه «روي عن الثقات و رووا عنه» ـ ميگويد كه اين سخن دلالت بر آن دارد كه آنان از ضعفا حديثي نقل نميكنند. ۵ اين در حالي است كه عبارت نجاشي دلالت بر حصر ندارد و مراد، آن است كه آنان غالباً از ثقات نقل ميكنند؛ زيرا مثلاً جعفر بن بشير گاه نيز از ضعفا نقل ميكند. ۶
او نظير همين ديدگاه را در فائده هشتم از خاتمه مستدرك الوسائل در باره توثيق چهارهزار شاگرد امام صادق عليه السلام از سوي ابن عقده نيز ابراز ميكند و آنگاه، در بحثي مفصل، ميكوشد وثاقت خود ابن عقده و حجيت توثيق او را ثابت كند. ۷ ايشان ثمره چنين بحثي را توثيق بسياري از راويان مجهول ميداند. پيش از او شيخ حر عاملي نيز در امل الآمل در شرح حال «خليد بن أوفي أبيالربيع الشامي»، در اشاره به همين مبنا و البته با اندكي ترديد و احتياط، ميگويد:
1.كليات في علم الرجال، ص۱۹۱.
2.نظرية السنة في الفكر الامامي الشيعي، ص۲۸۵.
3..۱ مستدرك الوسائل، ج۳، ص۷۶۹.
4.كليات في علم الرجال، ص۲۰۰.
5..۱ مستدرك الوسائل، ج۳، ص۷۷۶.
6..۱ كليات في علم الرجال، ص۲۷۹ ـ ۲۸۰.
7.مستدرك الوسائل، ج۳، ص۷۷۳ ـ ۷۷۰.