آن را در صورتي حجت ميداند كه با يك تضعيف ديگر معارض نباشد. ۱ شيخ حر عاملي همين نظر را در باره رجال تفسير علي بن ابراهيم هم ميپذيرد. ۲
همچنين محدث نوري در فايده نهم المستدرك، از اين بحث ميكند كه بسياري از اخباري كه حسن شمرده شدهاند، از اخبار صحيح محسوب ميشوند. به نظر ايشان كلماتي مانند «صالح»، «زاهد»، «فقيه»، «فقيه اصحابنا»، «شيخ جليل»، «مقدم اصحابنا»، «مشكور» و كلمات مشابه، دليل بر حسن ظاهر شخص هستند و ممكن نيست كسي از صالحان و در عين حال متجاهر به ترك برخي از واجبات يا ارتكاب برخي از گناهان باشد و جهل به حال او از سوي كساني كه او را چنين توصيف كردهاند، منافي با چنين توصيفي است. محدث نوري معتقد است كه استعمال «صلاح» در كتاب و سنت حتي بر چيزي بيش از عدالت دلالت دارد. او به همين صورت، الفاظ ديگري مانند زهد، جلالت و... را به دلالت مطابقي يا التزامي دليل بر عدالت راوي ميداند. بر همين اساس، مثلاً احاديث ابراهيم بن هاشم را ـ كه حسن ميدانند ـ بايد صحيح محسوب كرد؛ زيرا لازمه آنكه كسي آن همه روايت نقل كند و اولين كسي باشد كه حديث كوفيان را در قم نشر داده است، اين است كه داراي مرتبهاي باشد كه ديگران سخن او را بپذيرند. اين نشان ميدهد كه نشر حديث از حسن ظاهر حكايت ميكند كه به نوبه خود كاشف از ملكه عدالت است. ۳ ميرزاي نوري ميافزايد كه اگر در باره كسي طعني وارد نشده باشد و نام او را در كنار روات شيعه ذكر كنند، بر ارزش او افزوده ميشود و اگر شخص داراي اصل يا كتابي هم باشد، جلالت او بيشتر آشكار ميشود. ۴ به نظر ايشان، صفاتي مانند وثاقت، صلاح، زهد، ديانت و... از صنفي واحد و نوعي تفنن در عبارت است. ۵ محدث نوري يكي ديگر از قراين وثاقت راوي را اين ميداند كه اجلا از او روايت نقل كنند؛ زيرا راويان جليل القدر بر روايت از شخصي كه مانند خودشان نباشد، اجتماع نميكنند و اگر ضعفي در باره او باشد، بايد آن را گوشزد كنند. ۶
ديدگاه محدث نوري در اين توثيقات عام، روش آسانگيرانه اخبارياني چون او را در مباحث رجالي نشان ميدهد. اين در حالي است كه نميتوان پذيرفت رجاليان متقدم به تفاوت الفاظي مانند ثقه، عدل امامي و... با الفاظ ديگر توجه نداشتهاند و غرضشان از آوردن الفاظ گوناگون تنها تفنن در عبارت بوده است. اگر چنين تسامحي وجود داشته باشد شايسته است بهجاي حمل بر تفنن، بر بيدقتي حمل شود. همچنين نشر حديث، داشتن اصل يا كتاب، روايت از اجلا و... هم وثاقت يك راوي را ثابت نميكند؛ زيرا
1..۱ درآمدي بر علم رجال، ص۵۷.
2..۱ به نقل از: نظرية السنة في الفكر الامامي الشيعي، ص۲۸۷.
3..۱ مستدرك الوسائل، ج۳، ص۷۷۴.
4..۱ همان، ص۷۷۵.
5..۱ همان، ص۷۷۶ ـ ۷۷۵.