الخميس نامي به ميان آورده و أصبغ بن نباته را فرمانده آن معرفي كرده است. ۱ حدود چهل سال بعد، ميبينيم كه ثقفي كوفي (م283ق/ 896م) به مناسبتي، به گروهي با اين عنوان اشاره كرده است. ۲ در همين زمان، يك عالم شيعي به نام ابوجعفر احمد بن محمد بن خالد برقي (م274 يا 280ق/ 887 يا 893م)، در خلال فهرستي كه از اصحاب پيامبر صلي الله عليه و آله و ائمه عليهم السلام به دست داده است، اطلاعات بيشتري از اين گروه در اختيار ما مينهد. وي ياران اميرالمؤمنين را از ميان اصحاب پيامبر صلي الله عليه و آله به چهار دسته به شرح ذيل تقسيم ميكند: اصحاب، اصفيا، اوليا و شرطة الخميس. وي پس از آن که سيزده تن از اصحاب رسول خدا صلي الله عليه و آله را در شمار اصفياي اصحاب امام معرفي ميكند، مينويسد:
اصحاب اميرالمومنين ـ كه در زمره شرطة الخميس بودند ـ شمارشان به شش هزار تن ميرسيد.
آن گاه، پس از آن که شطري از سخنان امام عليه السلام را در مقام بيان منزلت اين گروه باز ميگويد، دوازده تن از اعضاي اين گروه را نام ميبرد. ۳ در عين حال بايد گفت، آگاهيهايي كه وي در آنجا به دست ميدهد، به غايت مبهم و نابسامان است؛ به طوري كه مرز اين چهار گروه و تفاوت مراتب آنها اساساً معلوم و مشخص نيست. ۴
وقتي برگهاي تاريخ را ورق ميزنيم، ميبينيم در تاريخ الطبري ۵ (224 ـ 310ق/ 839 ـ 923م) و الكافي، اثر ثقة الاسلام كليني ۶ (م329ق/ 941م) و رجال الكشي ۷ (م حدود 340ق/ حدود 951م) هم اين عنوان تكرار شده است. در دعائم الاسلام، اثر قاضي نعمان ۸ (م363ق/974م) نيز اين عنوان در ضمن سخني منسوب به امام عليه السلام به چشم ميخورد. چون نوبت به شيخ مفيد (336 ـ 413ق/ 947 ـ 1022م) ميرسد، ميبينيم او همان اطلاعاتي را كه برقي در رجالش ثبت كرده، برگرفته و عيناً در كتابش تكرار كرده است. ۹ بيش از يك قرن پس از برقي، محمد بن اسحاق نديم (م438ق/ 1047م) در كتاب مشهور خود به نام الفهرست ـ كه آن را در سال 377ق، يا 412ق، تأليف كرده است ۱۰ ـ مينويسد:
وقتي طلحه و زبير با علي راه مخالفت پيش گرفتند و بر خونخواهي عثمان پاي فشردند و علي عليه السلام براي كارزار آهنگ آنان كرد تا به فرمان خدا گردن نهند، كساني را كه در اين كار از او پيروي كردند، شيعه ناميدند. او به آنان ميگفت: شيعه من (شيعتي). وي آنان را طبقه اصفيا، اوليا، شرطة الخميس و اصحاب ناميد. ۱۱
1.تاريخ خليفه بن خياط، ص۱۲۱.
2.الغارات، ج۱، ص۱۱۹ ـ ۱۲۱ و ج۲، ص۴۸۹.
3.ر.ک: ادامة مقاله.
4.كتاب الرجال، ص۳ ـ ۴.
5.تاريخ الرسل و الملوك، ج۵، ص۱۵۸.
6.الكافي، ج۱، ص۳۴۶؛ ج۴، ص۱۸۱؛ ج۷، ص۳۷۱.
7.اختيار معرفة الرجال (رجال الکشي)، ص۵، ۶، ۱۰۳، ۱۱۰.
8.دعائم الاسلام، ج۱، ص۳۷۲.
9.الاختصاص، ص۲ ـ ۴.
10.الاعلام، ج۶، ص۲۹.
11.الفهرست، ص۲۲۳.