شرطة الخميس و ارزش حديث‌شناختی آن - صفحه 183

محدودة زماني فعاليت شرطة الخميس

همچنان كه در سطور بالا از نظر گذشت، برقي سلمان و ابوذر را ـ كه قبل از خلافت امام علي عليه السلام از دنيا رفته‌اند ـ در زمره شرطة الخميس معرفي كرده است. اين سخن به اين معناست كه سازماني يا سپاهي با اين عنوان سال‌ها پيش از سال 35ق يعني قبل از به خلافت رسيدن امام وجود داشته است؛ اما وقتي ما روايات و اخباري را كه در آنها به مناسبتي از شرطة الخميس سخن به ميان آمده، بررسي مي‌كنيم، به روشني مي‌بينيم كه فعاليت اين جماعت به دوران خلافت امام عليه السلام محدود بوده است. نخستين اخباري كه در باره اين گروه به ثبت رسيده، به جنگ جمل (36ق) مربوط است؛ زيرا نوشته‌اند پس از خطبه‌اي كه امام عليه السلام بعد از جنگ جمل در ذمّ اهل بصره ايراد كرد، بر استر خويش نشست و گروهي از شرطة الخميس نزد وي فراهم آمدند. ۱ همچنان كه ديديم، در روز جمل به عبدالله بن يحيي حضرمي گفت: تو و پدرت به واقع از شرطة الخميس هستيد. ۲ اين مي‌تواند نشانه‌اي باشد از اين كه چنين سپاهي همزمان با جنگ جمل سازماندهي شده است. روايات و اخبار ديگري هم ـ كه ذكري از شرطة الخميس در آنها به ميان آمده است ـ جملگي به دوران خلافت امام عليه السلام مربوط است. ۳ واپسين گزارشي هم كه در باره اين سپاه در اختيار ماست، به حوادث سال 41 هجري مربوط مي‌شود و آن، وقتي است كه حسن بن علي عليه السلام مجبور به مصالحه با معاويه شد و شرطة الخميس قيس بن سعد را به سالاري خويش برگزيدند و با او بر جنگ با معاويه هم پيمان شدند؛ ۴ هر چند چنين جنگي هرگز واقع نشد. از اين پس، در تاريخ ديگر نامي از شرطة الخميس به چشم نمي‌خورد. بنا بر اين، بايد گفت همزمان با كناره‌گيري امام حسن بن علي عليه السلام از خلافت و مراجعت آن حضرت به مدينه پرونده اين سازمان نيز بسته شده است.

مأموريت‌هاي شرطة الخميس

در باره مأموريت‌ها و تكاليف اين سازمان در منابع تاريخي و روايي سند صريحي به ثبت نرسيده است؛ اما از برخي روايت‌ها مي‌توان تا ‌اندازه‌اي حدس زد كه تكاليف مشروحة زير به عهدة آنان بوده است:
الف. پشتيباني از ساير نيروهاي نظامي؛ چنان كه از امام عليه السلام نقل كرده‌اند كه در وصف آداب جنگ فرموده است:
پيادگان و تيراندازان را مقدم داريد تا دشمن را تير باران كنند. دو جناح (ميمنه و ميسره) به جنگ پردازند. سواران دلير و گزيده را به دفاع از پرچم و مقدمه بگماريد. براي تعقيب سواري از دشمن ـ كه از همرزمان خويش جا مانده است ـ محل مأموريت خود را رها نكنيد. هر كس فرصتي يافت، به دشمن يورش برد و پس از محكم كردن محل مأموريتش فرصت را غنيمت شمارد و چون كارش را به انجام رساند، به جايگاهش برگردد. چون خواستيد حمله بريد، فرماندة مقدمه آغاز كند. اگر ضعف و سستي در او پديدار شد، شرطة الخميس به ياري اش برخيزند. اگر در آنان نيز سستي پديدار شد، گزيدگان يورش برند و تيراندازان دست به كار شوند... .۵

1.الجمل، ص۲۱۷.

2.متن كامل اين روايت در دنبالة مقاله خواهد آمد.

3.مثلاً ر.ک: الكافي، ج۱، ص۳۴۶؛ ج۴، ص۱۸۱؛ ج۷، ص۳۷۱؛ الغارات، ج۱، ص۱۱۹ ـ ۱۲۱.

4.تاريخ الرسل و الملوك، ج۵، ص۱۶۴.

5.دعائم الاسلام، ج۱، ص۳۷۲.

صفحه از 189