شرطة الخميس و ارزش حديث‌شناختی آن - صفحه 188

است: از اين روايت معلوم مي‌شود که وي قلباً معتقد و در اعمال و عبادات متخلّف و مقصّر بوده است. از همين رو، امام در حق او فرمود «اين در برابر آن». ۱
از اين نمونه، به خوبي، مي‌توان دريافت كه همة اعضاي شرطة الخميس در اعتقاد و عمل يكسان نبوده‌اند؛ چنان كه معمولاً هر صنف و طبقه اي از حيث مراتب نقص و كمال با هم يكسان و مساوي نيستند. اين نكته را از سخن امام عليه السلام خطاب به عبدالله بن يحيي حضرمي نيز مي‌توان استنباط كرد؛ چه امام فرمود: «إنك و اباك من شرطة الخميس حقاً». در اين جا قيد تأكيد «حقاً» به روشني نشان مي‌دهد كه عبدالله ياد شده و پدرش در ميان اعضاي آن گروه، ممتاز و سرآمد و به ديگر سخن شرطة الخميس واقعي بوده‌اند. بنا بر اين، همچنان كه صاحب معجم رجال الحديث در درستي برخي از توثيقات همگاني مثل «وكالت امام» يا «همنشيني با يكي از معصومان عليه السلام» مناقشه كرده است، ۲ توثيق يا تعديل جملگي اعضاي شرطة الخميس نيز امري است كه پذيرفتني به نظر نمي‌رسد. سخني هم كه امام عليه السلام به عبدالله بن يحيي حضرمي گفته است، يك توثيق يا تعديل خاص است ۳ و هرگز نمي‌توان وثاقت جملگي اعضاي آن سازمان را از آن نتيجه گرفت.
صرف نظر از درستي يا نادرستي اين توثيق همگاني از جنبة نظري، چنين توثيق يا تعديلي از جنبة عملي نيز چندان فايده‌اي در بر ندارد؛ چه، از ميان اين جمعيت انبوه ـ كه شمارشان را به كمترين عدد پنج هزار و به بيشترين عدد چهل هزار تن گفته‌اند ـ تنها حدود سي تن شناخته‌اند و از بقية آنان نامي در تاريخ ثبت نشده است. اين تعداد‌ اندكي را هم كه نامشان در تاريخ ثبت است، مي‌توان به سه دسته تقسيم كرد:
يك. كساني چون ابوالوضي عباد بن نسيب قيسي، عِفاق بن مُسَيح فزاري و عبدالله بن اسيد كندي كه به هيچ وي، نامشان در كتب رجالي شيعه ثبت نشده است و اين حاكي از آن است كه نامشان در اسناد روايات وجود ندارد؛ هر چند كه ظاهراً از طريق فرد نخستين در مجموعه‌هاي حديثي اهل سنت رواياتي نقل شده است. ۴
دو. كساني چون مقداد بن اسود كِندي، ميثم بن يحيي التمّار، قيس بن سعد بن عباده، نعيم بن دجاجه، حبيب بن مُظاهر اسدي، محمد بن ابي بكر، حكيم بن سعيد حنفي، سهل بن حنيف، عثمان بن حنيف، عبدالله بن يحيي حضرمي، بشر بن عَمروهَمداني، عمرو بن حمق خزاعي، سعدبن حارث خزاعي و مالك اشتر نخعي كه با وجود آن که نام و شرح حالشان در كتب رجالي ثبت است، اما نامشان در سلسلة سند روايات اماميه به چشم نمي‌خورد؛ ۵ هر چند كه از برخي از آنان به طور مسلم احاديثي در

1.همان، ص۳۰۱.

2.معجم رجال الحديث، ج۱، ص۵۷ ـ ۸۳.

3.چنان كه از عبارت وحيد بهبهاني نيز همين معنا به دست مي‌آيد (ر.ک: تعليقات، ص۲۱۴).

4.التاريخ الكبير، ج۶، ص۳۱.

5.براي آگاهي از موضوع به ترتيب ر.ک: معجم رجال الحديث، ج۱۸، ص۳۱۴؛ ج۱۹، ص۹۴؛ ج۱۴، ص۹۳ ـ ۹۴؛ ج۱۹، ص۱۷۴؛ ج۴، ص۲۲۲؛ ج۱۴، ص۲۳۰؛ ج۶، ص۱۸۶؛ ج۸، ص۳۳۵؛ ج۱۱، ص۱۰۶؛ ج۱۰، ص۳۷۸؛ ج۳، ص۳۱۹؛ ج۱۳، ص۸۷؛ ج۱۴، ص۱۶۱.

صفحه از 189