مذاهب در اوج خود بود و علاوه بر اختلافات فقهي، درگيريهاي عقيدتي و كلامي نيز در آن وجود داشت. مارگارت مالامود در بارة تنوّع مذهبي و اعتقادي عالمان و مردمان نيشابور و به طور كلّي خراسان مينويسد:
در خراسان طيف گستردهاي از انديشههاي گوناگون اسلامي و رويكردهاي متنوّع به دين اسلام حضور داشت. نه تنها شيعيان تهديدي براي سنّيان محسوب ميشدند، بلكه در بين پيروان اسلام رسمي و سنّي نيز اجماعي يافت نميشد. در اين دورة تاريخي در بارة هيچ يك از ديدگاههاي رايج و رسمي اسلام، اتّفاق نظر وجود نداشت و نزاع و كشمكش ميان مذاهب مختلف اسلامي امري عادي و متداول بود. ۱
در كنار اين فرقهها و مذاهب مطرح و مختلف در نيشابور، گروهها و مكاتب كلامي مختلفي نيز در نيشابور در طي اين قرون، همواره وجود داشتهاند كه بر مسائل مختلف علمي، سياسي و اجتماعي نيشابور تأثيرگذار بودند. به عنوان نمونه، در قرن سوم در نيشابور، فقط در زمينة شيعه مكاتب كلامي فراواني چون غلات شيعه، زيديه، اسماعيليه، فطحيه، خوارج، معتزله، مرجئه و واقفيه حضور داشتند و هر كدام آرا و عقايد خاصّ خود را ترويج و تبليغ ميكردند.
نيشابور و حديث
ورود حديث به نيشابور
نقش دادن صحابيان در انتشار سنّت و سيرة پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله، امري طبيعي است؛ چرا كه آنان رسول خدا را درك نموده بودند و بر اين امر مهم كمر همّت بسته بودند كه آنچه را از پيامبر صلي الله عليه و آله آموخته بودند، به ديگران تعليم دهند و اين كه آنان نمي توانستند هميشه در يك نقطه بمانند و مجبور بودند از جايي به جاي ديگر بروند، علّت ديگري براي انتقال سريع علوم ديني به مردم بود.
ابوعبدالله حاکم نيشابوري (321ـ405ق) در كتاب تاريخ نيشابور خود، به ذکر نام 29 تن از صحابه، 72 تن از بزرگان تابعان، 83 تن از اتباع تابعان، 614 تن از اتباعِ اتباع، 512 تن از علماي نيشابور و ديگر عالماني که به آن شهر آمده و به نشر علم پرداختهاند، 323 تن از دانشمندان ساکن نيشابور و 950 تن از مشايخ حديث که حاکم نيشابوري ـ از آنها حديث شنيده است ـ پرداخته و در تکمله نيز، 99 تن از مشايخ حديث حاکم نيشابوري ـ که پس از تأليف کتاب درگذشتهاند ـ نوشته است. تعدادي از صحابه عاليقدر پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله، شهر نيشابور را به عنوان مرکز زندگي خويش انتخاب کردهاند و همين گونه برخي از صحابه ـ که به مرو، بخارا، هرات، بلخ و سمرقند فرود آمدهاند ـ از مسير نيشابور حرکت ميکردهاند و در رفتن و يا آمدن، گر چه به صورت موقّت، در اين شهر توقّف ميکردهاند. حاکم به ذكر اسامي برخي از آنان اشاره مينمايد که عبارتاند از:
ابو الفضل عبّاس بن عبدالمطلب بن هاشم بن عبد مناف، بُرَيدَه بن حصيب بن عبدالله اسلمي، عبدالله بن حصيب بن عبد الله اسلمي، حَکَم بن عمرو غفّاري، عطيه بن عمرو غفّاري، ابو بَرزه اَسلمي که نامش
1.ابو اسحاق ثعلبي و روش وي در تفسير قرآن، ص۲۴ ـ ۲۶.