4 . با تتبّع در روايت هاى اين افراد ، روشن مى شود كه اين ادّعا درست نيست ؛ يعنى در مواردى اين افراد از راويان ضعيف ، نقل حديث كرده اند . ممكن است گفته شود مراد مدّعى اين است كه اين افراد از راويانى كه به نظر خود ثقه هستند ، نقل حديث مى كنند . پس به اين ترتيب بر وثاقت راويان خود شهادت مى دهند . اگر اين شهادت معارضى نداشت ، به آن اخذ مى شود . مواردى كه از راوى ضعيف نقل كنند ، شهادت اينان بر وثاقت با شهادت ديگران بر ضعف تعارض مى كند ؛ ولى ضررى به ساير موارد (نقل از مجهول) نمى زند . ليكن به اين ترتيب ، نمى توان ادّعا را تصحيح كرد ؛ زيرا مراد شيخ اين است كه اين افراد از كسانى كه واقعا (نه فقط در نظر خودشان) ثقه هستند ، نقل مى كنند ؛ زيرا اگر غير از اين بود ، نمى توانستند ادّعا كنند كه اصحاب به روايت هاى مُرسل آنان عمل مى كنند و با روايت مسند ، يكى مى دانند ؛ چرا كه ممكن است روايت مُرسل اينان ، اتّفاقا و در واقع از كسانى نقل شود كه تضعيف شده اند . ۱
پيگيرى و بررسى
به نظر مى رسد تقرير پيش گفته براى بيان و اثبات مدّعا ، توانايى پاسخگويى به اشكالات فوق را دارد ، هرچند از جهات ديگرى قابل نقد و بررسى است . يعنى با بررسى هر يك از اشكالات يادشده و نهادن آن در برابر تقرير پيش گفته ، برترى تقرير را بر اشكال مى بينيم .
امّا دليل اوّل از دو دليلى كه براى اجتهادى بودن اصل سخن شيخ ارائه شد ، ناتمام است ؛ يعنى ادّعاى اطمينان يا حتّى ظن به اين كه پايه سخن شيخ همان ادّعاى كشّى باشد ، نادرست است . اوّلاً قبلاً گفتيم كه ظاهر سخن كشّى ، همان مفاد قول اوّل در اقوال مطرح شده در بحث اصحاب اجماع است و حمل كردن