برگرفته و در التهذيب و اختيار شيخ طوسى با عنوان «اختيار معرفة الرجال» نيامده، از همان غلط ها بوده است. به علاوه، اين گفته كه رجال ابن داوود هم خود ، حاوى اغلاط بسيار است، مزيد بر علّت مى شود.
3. ثمره رجالى و حديثى اين بحث. قدر مسلّم از عبارت هاى فوق اين است كه افراد مذكور، در نقل حديثْ مورد اعتماد و به اصطلاح «ثقه»اند؛ امّا چنان كه خواهد آمد، برخى استفاده هاى ديگرى از آن كرده اند. دسته اى مى گويند: حاصل مبحث «اصحاب اجماع» اين است كه هر يك از اين افراد در سلسله سند باشند، حكم مى شود كه راويان پيش از او تا معصوم عليه السلام ثقه اند. مثلاً اگر ابن ابى عمير به واسطه كسى از امام صادق عليه السلامنقل روايت كند، حكم به ثقه بودن آن كس مى شود. اين ثمره مشخّص رجالى است كه بر بحث و بررسى اصحاب اجماع، قابل ترتّب است. دسته اى ديگر، بدون توجّه به افراد راوى، حاصل بحث اصحاب اجماع را صحيح دانستن هر روايتى مى دانند كه يكى از اين افراد در سلسله سند آن باشد. البته سند تا خودِ يكى از اين افراد بايد قابل اعتماد باشد. اين ثمره نيز گرچه به معناى اصطلاحى ثمره رجالى نيست؛ بلكه ثمره درايه اى است؛ ۱ ولى باعث مى شود كه رجالى نيازى به بررسى افراد موجودِ در سند تا معصوم عليه السلامنداشته باشد.
4. حجّيت و اعتبار اين عبارات. مرحوم حاجى نورى تلاش كرده با عنوان «تلقي الأصحاب هذا الإجماع بالقبول...»، عبارات مذكور را حجّت و معتبر نشان دهد و در واقع، خواسته است به نوعى با تسالم و توافق دانشمندان اسلامى بر اين عبارات، آن را حجّت بداند.
از كسانى كه او از آنها بر پذيرش اين عبارات شاهد مى آورد، شيخ طوسى است. سپس سخنانى از ابن شهرآشوب، علامه حلّى، ابن داوود، شهيد اوّل و شهيد