سوم از سه شهادت طولى كه در تقرير دليل نقل كرديم،براى ردّ همين اشكال است.
ـ ردّ دليل چهارم : اين كه با تتبّع معلوم شود آيا اين افراد از غير ثقه هم نقل كرده اند يا نه ، با توجّه به اشكال و پاسخى كه در ضمن اين دليل ارائه شد ، مهم نيست . اگر اشكال مذكور وارد باشد ، نقل كردن از چند نفر غير ثقه ، ضررى به اصل مدّعا نمى زند ؛ زيرا چنين مواردى از قبيل تعارض توثيق و تضعيف مى شود كه حكم آن در جاى خور مقرّر است . با مرورى دوباره بر آن اشكال و پاسخ ، روشن مى شود كه مشكل اصلى در پذيرش روايت هاى مُرسل افراد مورد بحث است . سؤال اين است كه : آيا پذيرش روايت هاى مُرسل اين افراد بر پايه شهادت خود آنان بر وثاقت كسانى است كه از آنها نقل مى كنند يا بر پايه تتبّع يا اجتهاد اصحاب (دانشمندان اسلامى) كه حاصل آن ، شهادت يا باور اين اصحاب بوده است؟
پاسخ دهنده ادّعا مى كند چون روايت هاى مرسل اين افراد را هم پذيرفته اند ، پس كارى به شهادت خودِ اين افراد نداشته اند ؛ چرا كه در روايت هاى مُرسل ، راويانى كه از آنها نقل مى كنند ، ذكر نشده اند تا ببينيم آيا توثيق آنان توسط اين افراد با تضعيف ديگران معارضه مى كند يا نه . اگر شهادت خود اين افراد كه در اشكال آمده (اشكال مذكور در ضمن دليل چهارم) معيار بود ، هرگز نمى شد به روايت هاى مُرسل اين افراد اعتماد كرد ؛ چون در اين صورت ، نمى دانستيم آيا افرادى كه در سند بوده اند ، از كسانى بوده اند كه شهادت بر توثيق در آنها با شهادت بر تضعيفشان در تعارض است يا از چنين كسانى نبوده اند . به دليل اين محذور ، در پاسخ اشكال گفته شده كه اصحاب به تتبّع و اجتهاد خود در سند روايت هاى اين افراد تكيه كرده اند ، نه بر شهادت خودِ اين افراد .
ولى به نظر مى رسد محذور گفته شده ، مانع از آن نيست كه بگوييم اصحاب بر شهادت خود اين افراد تكيه كرده اند ؛ زيرا شهادت اين افراد بر موثّق بودن همه راويان روايت هاى خود ، تنها در صورتى نقض مى شود كه در مقابل آن شهادتى بر