133
مباني حجيّت آراي رجالي

سوم از سه شهادت طولى كه در تقرير دليل نقل كرديم،براى ردّ همين اشكال است.
ـ ردّ دليل چهارم : اين كه با تتبّع معلوم شود آيا اين افراد از غير ثقه هم نقل كرده اند يا نه ، با توجّه به اشكال و پاسخى كه در ضمن اين دليل ارائه شد ، مهم نيست . اگر اشكال مذكور وارد باشد ، نقل كردن از چند نفر غير ثقه ، ضررى به اصل مدّعا نمى زند ؛ زيرا چنين مواردى از قبيل تعارض توثيق و تضعيف مى شود كه حكم آن در جاى خور مقرّر است . با مرورى دوباره بر آن اشكال و پاسخ ، روشن مى شود كه مشكل اصلى در پذيرش روايت هاى مُرسل افراد مورد بحث است . سؤال اين است كه : آيا پذيرش روايت هاى مُرسل اين افراد بر پايه شهادت خود آنان بر وثاقت كسانى است كه از آنها نقل مى كنند يا بر پايه تتبّع يا اجتهاد اصحاب (دانشمندان اسلامى) كه حاصل آن ، شهادت يا باور اين اصحاب بوده است؟
پاسخ دهنده ادّعا مى كند چون روايت هاى مرسل اين افراد را هم پذيرفته اند ، پس كارى به شهادت خودِ اين افراد نداشته اند ؛ چرا كه در روايت هاى مُرسل ، راويانى كه از آنها نقل مى كنند ، ذكر نشده اند تا ببينيم آيا توثيق آنان توسط اين افراد با تضعيف ديگران معارضه مى كند يا نه . اگر شهادت خود اين افراد كه در اشكال آمده (اشكال مذكور در ضمن دليل چهارم) معيار بود ، هرگز نمى شد به روايت هاى مُرسل اين افراد اعتماد كرد ؛ چون در اين صورت ، نمى دانستيم آيا افرادى كه در سند بوده اند ، از كسانى بوده اند كه شهادت بر توثيق در آنها با شهادت بر تضعيفشان در تعارض است يا از چنين كسانى نبوده اند . به دليل اين محذور ، در پاسخ اشكال گفته شده كه اصحاب به تتبّع و اجتهاد خود در سند روايت هاى اين افراد تكيه كرده اند ، نه بر شهادت خودِ اين افراد .
ولى به نظر مى رسد محذور گفته شده ، مانع از آن نيست كه بگوييم اصحاب بر شهادت خود اين افراد تكيه كرده اند ؛ زيرا شهادت اين افراد بر موثّق بودن همه راويان روايت هاى خود ، تنها در صورتى نقض مى شود كه در مقابل آن شهادتى بر


مباني حجيّت آراي رجالي
132

ـ ردّ دليل اول : اوّلاً به اعتراف خود ايشان ، نجاشى هم شبيه به اين ادّعا را درباره ابن ابى عمير دارد . از آن جا كه كتاب رجال معروف نجاشى در واقع فهرست كتب است نه كتاب رجالى ، انتظار نيست كه همه خصوصيت هاى رجالى را درباره افراد بياورد . ثانيا غالب كتاب هاى رجالى پيشينيان در دست ما نيست تا بتوانيم قضاوت كنيم كه آيا ادّعاى مزبور شيخ در آنها وجود داشته يا نه . ۱ اين دو نكته همين كه احتمال مطابق با واقع بودن سخن شيخ طوسى را درست كند، براى ما كافى است؛ زيرا با تقرير يادشده ، سخن شيخ از باب شهادت است ، نه اجتهاد و خبرويت .
ـ ردّ دليل دوم : با تقرير يادشده ، ردّ دليل دوم هم دشوار نيست ؛ چرا كه طبق اين تقرير ، سخن اصحاب ـ كه شيخ طوسى به آن شهادت مى دهد ـ خود شهادت ديگرى است كه مفاد آن ، اصل ممارست و برخورد حسّى يا قريب به حسّ اصحاب با اين افراد است . در اثر اين ممارست ، اصحاب از التزام عملى اين افراد به نقل نكردن مگر از ثقه ، آگاهى يافته اند . از اين رو ، احتمال اين كه سخن آنان حاصل مبناى پذيرش خبر هر امامى مذهبى باشد كه فسق او معلوم نيست ، ضررى به استدلال نمى زند ؛ زيرا در شهادت ، احتمال حسّى بودن آن كافى است ، چنان كه ظنّ قوى به اين مبنا در اين سخن با توجّه به ممارست و درگيرى فراوان اصحاب با راويان و طريقه سلوك روايى آنان كه مبناى سخن را حسّى مى كند ، نادرست مى نمايد . علاوه بر اين ، در نسبت مبناى پذيرش خبر هر امامى مذهبى كه فسق او معلوم نيست ، به قدما ، تشكيك شده است . ۲
ـ ردّ دليل سوم : از تقرير مورد اشاره ، همچنين به دست مى آيد كه تنها راه اثبات عدم نقل اين افراد مگر از ثقه ، سخن و تصريح خود آنان نيست . سلوك و رفتار مداوم آنان در اين باره ، خود شهادت عملى بر اين معناست . بنا بر اين ، لازم نيست كسى چنين سخنى را از زبان آنها نقل كرده باشد . در واقع ، تقرير شهادت

1.همان ، ص۲۳۳ .

2.كلّيات فى علم الرجال ، ص۲۳۵ ؛ مشايخ الثقات ، ص۲۴ .

  • نام منبع :
    مباني حجيّت آراي رجالي
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1383
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 44522
صفحه از 255
پرینت  ارسال به