خصوصيت هاى كتابش بيان كرده ، پس مرادش اين است كه روايت هاى كتابش هم همه حجّت اند ؛ يعنى از ثقات نقل شده اند .
بنا بر اين ، با يافتن نقض هاى فراوان بر اين كه راويان با واسطه كتاب همه ثقه باشند ، نمى توان سخن را بر توثيق راويان بدون واسطه حمل كرد ؛ چون كه دلالت سخن ابن قولويه بر توثيق ، بر فرض كه پذيرفته شود ، از گذرگاه تمييز حجّت از غير حجّت ـ كه همان نقل از ثقه و غير ثقه است ـ مى گذرد . پس آن نقض ها يكسره ، دلالت اصل كلام را بر اين كه روايت هاى كتاب همه از ثقه نقل شده اند ، از بين مى برد و در اين باره نمى توان تفصيل داد . چون آن نقض ها دليل بر اين مى شود كه همه روايت هاى كتابْ حجّت نيستند و همين كافى است تا تأييدى باشد بر اين كه ابن قولويه با اين سخن نمى خواسته همه روايت هاى كتابش را حجّت اعلام كند .
با بيانى كه توضيح داديم و اين نقض ها هم مؤيّد آن است ، معلوم مى شود كه ابن قولويه ضمن اين كه مى خواسته بگويد كه روايت هاى كتابش فقط از معصومان عليهم السلام نقل شده ، هشدار داده است كه البته اين به معناى حجّت بودن هر روايتى كه از امامان معصوم عليهم السلام نقل مى شود ، نيست . معيار حجّت از غير حجّت اين است كه افراد ثقه براى انسان نقل حديث كنند . اين معيار ، البته در مورد اين كتاب هم قابل اجراست ؛ ولى در هيچ كجاى سخن نيست كه در اين كتاب ، همه احاديث از راويان ثقه نقل شده اند .
5 ـ 1 . راويان كتاب «تفسير» على بن ابراهيم قمى
يكى ديگر از عناوين كلّى در اثبات توثيق دسته اى از راويان ، اسناد كتاب تفسير على بن ابراهيم قمى است . گفته شده كه اين راوى نامدار و صاحب كتاب ، در مقدمه تفسير خود بر وثاقت همه راويان موجود در كتاب ، شهادت داده است . بنا بر اين ،