147
مباني حجيّت آراي رجالي

عيسى بن عبيد را ثقه نمى داند؟ به نظر مى رسد اين برداشت ، صحيح نيست ؛ چرا كه ابن وليد ، محمّد بن عيسى را مانند بسيارى ديگر از افراد كه شمارش كرده ، به طور مطلق استثنا نكرده ، بلكه گفته است :
... أو عن محمّد بن عيسى بن عبيد بأسناد منقطع . ۱
... يا آنچه از عيسى بن عبيد با سندى منقطع نقل مى كند ... .
اگر موضوع ، صرفا وثاقت يا عدم وثاقت محمّد بن عيسى بود ، بايد مانند بقيه (براساس برداشتِ راوى محور) به طور مطلق او را هم استثنا كند . امّا مراد از اسناد منقطع در اين جا چيست؟ برخى گفته اند مراد اين است كه بين محمّد بن احمد و محمّد بن عيسى واسطه اى از راويان مفقود نشده باشد و سند ، متّصل باشد كلّيات فى علم الرجال ، ص293 . ولى اين برداشتْ صحيح به نظر نمى آيد ؛ زيرا اگر چنين بود ، خصوصيتى براى ذكر محمّد بن عيسى وجود نداشت ؛ چرا كه در اين صورت ، روايت مُرسل مى شد وابن وليد ، روايت هاى مرسل محمّد بن احمد را در قسمت هاى قبلى سخن خود رد كرده است ، آن جا كه مى گويد :
... أو ما رواه عن رجل أو يقول بعض أصحابنا ... أو يقول في حديث أو كتاب ولم أروه ...
با اين سخنان ، ابن وليد هر روايتى را كه از كسى نقل كند و سندش به او متّصل نباشد ، مردود مى داند ؛ چه محمّد بن عيسى بن عبيد باشد ، چه غير از او . البته ممكن است اين معنا را نه به دليل دلالت خود لفظ بر آن ، بلكه به قرينه آنچه نجاشى در شرح حال محمّد بن عيسى بن عبيد از ابن وليد نقل كرده ، بيان كرده باشند . نجاشى در شرح حال محمّد بن عيسى مى گويد :
و ذكر أبو جعفر بن بابويه عن ابن الوليد انّه قال : ما تفرّد به محمّد بن عيسى من

1.رجال النجاشى ، ص۳۴۸ .


مباني حجيّت آراي رجالي
146

هست يا آن را از كسى (بدون ذكر نام او) يا از برخى اصحاب (بدون ذكر نام) نقل مى كند يا مى گويد : چنين روايت شده يا ... .
پس با تفاوت اندكى همان عبارت منقولِ نجاشى از ابن وليد را مى آورد . نكته مهم در نقل شيخ طوسى اين است كه تأكيد در آن بر روايت است ، نه راوى و ضمير «فيها» به كتاب ها و روايات محمّد بن احمد بر مى گردد كه قبل از آن ذكر شده است . به علاوه ، در شناسايى رواياتى كه در آنها غلو و تخليط وجود دارد ، عبارت مذكور را آورده است .
ظاهر عبارت اين است كه محور سخن راويان نيستند . راويان يا خصوصيات ديگر در سند ، مانند ارسال (عن رجل أو بعض أصحابنا أو يقول روى) ، فقط براى شناسايى و اشاره به آن دسته از رواياتى كه رد شده اند ، آورده شده و در اين صورت نمى توان ادّعا كرد منظور ابن وليد و ديگران كه از او پيروى كرده اند ، نفى وثاقت اين افراد و لازمه آن ، تأييد وثاقت ساير راويان بوده است . چنين ظهورى در سخن منقول از شيخ كه درپىِ نقل همان مطلبى بوده كه نجاشى هم نقل كرده ، ظهور سخن منقول توسط نجاشى را در مطلوب و مدّعا ضعيف مى گرداند . ۱
ثانيا خود سخن ابن وليد هم كه توسط نجاشى نقل شده ، ظهور محكمى در مطلوب ندارد ؛ يعنى اين احتمال كه مراد از همان عبارت (بدون توجّه به نقل شيخ طوسى) هم اثبات و نفى روايات باشد ، نه بيان اعتماد و عدم اعتماد بر راويان ، احتمال ضعيفى نيست . امّا آنچه ممكن است اين احتمال را ضعيف كند ، سخن منقول از ابن نوح است كه در ردّ اشكال پيش گفته بر ادّعاى مورد بحث ، نقل كرديم . نكته اين است كه بدانيم منظور ابن نوح چه بوده است؟ آيا نقد او بر ابن وليد از همين جهت است كه گفته شد؟ يعنى به ابن وليد اعتراض مى كند كه چرا محمّد بن

1.البته خود شيخ طوسى در شرح حال محمّد بن عيسى بن عبيد ، ظاهرا سخن ابن وليد را بر محور راوى معنا كرده نه روايت (الفهرست ، ص۱۴۰ : ضعيف استثناه أبو جعفر) ؛ ولى اين اجتهاد شيخ در سخن ابن وليد ، ضررى به ظهور نقل او نمى زند .

  • نام منبع :
    مباني حجيّت آراي رجالي
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1383
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 44524
صفحه از 255
پرینت  ارسال به