باشد كه وقتى از اطرافيان او بپرسيم ، بگويند : «بدى اى از او نديده ايم» ، همان است كه از آن به «حُسن ظاهر» تعبير مى كنيم و در مقدمه دوم ، موضوع شرعى براى قبول خبر و شهادت شخص قرار گرفته است .
امّا اثبات مقدمه دوم ، با تكيه بر روايات است كه مهم ترين آنها روايت معتبرى از عبد اللّه بن ابى يعفور است . در اين روايت آمده است :
... فإذا سئل عنه في قبيلته ومحلته قالوا : «ما رأينا منه إلاّ خيرا مواظبا على الصلوات متعاهدا لأوقاتها في مصلاه». فإنّ ذلك يجيز شهادته وعدالته بين المسلمين ... ۱
وقتى در قبيله و محلّه او در باره اش پرسيده شود ، مى گويند : «در او نديده ايم ، مگر خير و درستى . بر نمازها مواظبت مى كند و آنها را در وقت و جاى خود به جا مى آورد» . در اين صورت است كه شهادت و عدالت او بين مسلمانان ، مورد پذيرش خواهد بود . اين كه مى گويند : «در او جز خير نديده ايم» ، در واقع به اين معناست كه هيچ بدى اى از او نديده ايم و اين ، همان است كه از آن به حُسن ظاهر ياد مى كنيم . ۲
در اين جا صحّت مقدمه دوم را مفروض مى گيريم و از پيگيرى مناقشات سندى يا دلالى كه ممكن است در مستند آن صورت گيرد ، گذر مى كنيم و آن را به مباحث فقهى و روايى مربوط ارجاع مى دهيم . امّا سخن در مقدمه اوّل است كه هم به فراوانى روايت از يك راوى مربوط مى شود و هم به نحوه استظهار از گفته ها و ناگفته هاى رجاليان ، كه درپى مى آيد :
1. اشكالى را كه ممكن است همسان با اشكال اخير بر روش پيش گفته (فراوانى روايت از معصوم عليه السلام) به نظر آيد ، بايد از اين استدلال دفع كرد .