151
مباني حجيّت آراي رجالي

باشد كه وقتى از اطرافيان او بپرسيم ، بگويند : «بدى اى از او نديده ايم» ، همان است كه از آن به «حُسن ظاهر» تعبير مى كنيم و در مقدمه دوم ، موضوع شرعى براى قبول خبر و شهادت شخص قرار گرفته است .
امّا اثبات مقدمه دوم ، با تكيه بر روايات است كه مهم ترين آنها روايت معتبرى از عبد اللّه بن ابى يعفور است . در اين روايت آمده است :
... فإذا سئل عنه في قبيلته ومحلته قالوا : «ما رأينا منه إلاّ خيرا مواظبا على الصلوات متعاهدا لأوقاتها في مصلاه». فإنّ ذلك يجيز شهادته وعدالته بين المسلمين ... ۱
وقتى در قبيله و محلّه او در باره اش پرسيده شود ، مى گويند : «در او نديده ايم ، مگر خير و درستى . بر نمازها مواظبت مى كند و آنها را در وقت و جاى خود به جا مى آورد» . در اين صورت است كه شهادت و عدالت او بين مسلمانان ، مورد پذيرش خواهد بود . اين كه مى گويند : «در او جز خير نديده ايم» ، در واقع به اين معناست كه هيچ بدى اى از او نديده ايم و اين ، همان است كه از آن به حُسن ظاهر ياد مى كنيم . ۲
در اين جا صحّت مقدمه دوم را مفروض مى گيريم و از پيگيرى مناقشات سندى يا دلالى كه ممكن است در مستند آن صورت گيرد ، گذر مى كنيم و آن را به مباحث فقهى و روايى مربوط ارجاع مى دهيم . امّا سخن در مقدمه اوّل است كه هم به فراوانى روايت از يك راوى مربوط مى شود و هم به نحوه استظهار از گفته ها و ناگفته هاى رجاليان ، كه درپى مى آيد :
1. اشكالى را كه ممكن است همسان با اشكال اخير بر روش پيش گفته (فراوانى روايت از معصوم عليه السلام) به نظر آيد ، بايد از اين استدلال دفع كرد .

1.وسائل الشيعة ، ج۱۸ ، ص۲۸۸ (أبواب الشهادات ، باب ۴۱ ، ح۱) .

2.بر گرفته از درس هاى استاد معظم ، آية اللّه ميرزا جواد تبريزى (مدّ ظلّه) .


مباني حجيّت آراي رجالي
150

قدحى از جانب رجاليان درباره او همراه شود ، دلالت بر «حُسن ظاهر» راوى خواهد داشت .
مقدمه دوم اين كه حُسن ظاهر طبق برخى از روايات ، براى قبول قول و خبر شخص ، كافى است .
نتيجه اين دو مقدمه اين است كه هرگاه قدحى در عدم اعتماد بر خبرهاى راوى ، از جانب رجاليان (مانند نجاشى ، شيخ طوسى و ...) پيدا نكنيم ، ولى راوى تعداد فراوانى روايت از معصوم عليه السلام داشته باشد ، با توجّه به مقدمه دوم مى توانيم بر خبرهاى او اعتماد كنيم و او را معتبر بدانيم .
استدلال ايشان بر مقدّمه اوّل اين است كه فراوانى روايت از معصوم عليه السلام ، راوى را در صحنه كار رجالى اى كه در مقام توصيف و جرح و تعديل راويان است ، مشهور و مشهود مى گرداند ؛ چون رجالى در مقام اين است كه افراد قرار گرفته در سلسله اسناد روايات را از جهت اعتبار گفتار به وصف آورد . كسانى كه روايات فراوان دارند ، قطعا مورد برخورد ، مشاهده و پژوهش رجالى قرار مى گيرند . در اين صورت ، اگر عيبى (در جهت پذيرش اخبار) آشكار و قابل دريافت براى كسى كه با او برخورد و معاشرت دارد ، داشته باشد ، رجالى به نقل آن اهتمام خواهد كرد ؛ همين كه نقل نمى كند ، معلوم مى شود عيبى بر او نديده است . از اين رو ، حالت رجالى نسبت به چنين راوى اى ، به سان كسى است كه با راوى برخورد و معاشرت دارد و وقتى از او بپرسيم حال اين راوى را از جهت اعتبار چگونه مى بينى ، بگويد : در او عيبى نمى بينم .
وقتى اين وضعيت را براى همه رجاليان نسبت به چنين راوى مشهور و مشهودى تصوّر كنيم ، به اين نتيجه يقينى مى رسيم كه راوى ، عيب مشهود و مكشوفى نداشته است و به گونه اى بوده كه اگر از معاشران و اطرافيان او پرسش مى شده ، مى گفته اند از او بدى اى نديده ايم . اين حالت ، يعنى اين كه كسى به گونه اى

  • نام منبع :
    مباني حجيّت آراي رجالي
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1383
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 44594
صفحه از 255
پرینت  ارسال به